🔷زمان مناسب برای اصلاحات: وضعیت وخیم اقتصادی به اصلاحات کمک می‌کند نه اینکه مانع آن شود

🔷زمان مناسب برای اصلاحات: وضعیت وخیم اقتصادی به اصلاحات کمک می‌کند نه اینکه مانع آن شود

چندین درس کلی از تلاش‌ها برای اصلاح دولت از اطراف و اکناف جهان:

1️⃣ اصلاحات گسترده ممکن و شدنی است.

2️⃣ اصلاحات باید برای دوره درازمدت برنامه‌ریزی شود. اگرچه پشتیبانی هر دو حزب و جناح را جلب کردن در برخی موارد واقعا سخت است، در بیشتر کشورها، حزب مخالف به شکل علنی از اصلاحات پشتیبانی کرده است یا دست‌کم سعی نکرده است تلاش‌های دولت برای حفظ اصلاحات در خدمت منافع ملی را منحرف کند. مخالفان سیاسی هنگامی که به قدرت بازگشتند به این اصلاحات ادامه داده‌اند، که یک نمونه خوب از کارکرد مناسب این دموکراسی‌ها ارایه می‌دهد. بیشتر اصلاحات در نهاد دولت را جناح چپ پیاده کرده است: برای مثال ژان کریتین در کانادا، جرارد شرودر در آلمان، دموکرات‌های اجتماعی (به خصوص گوران پرسون) در سوئد، میشل باچلت در شیلی. اصلاحات متعاقب آن مورد احترام جناح راست قرار گرفت.

3️⃣ اگر اصلاحات به خوبی تبیین شود و در زمان مناسب و به حد کافی زود انجام بگیرد اغلب از سوی رای‌دهندگان پاداش داده می‌شود. ژان کریتین به مدت 13 سال و گوران پرسون به مدت 10 سال در قدرت باقی ماندند.

4️⃣ در فرانسه، و هر جای دیگری اغلب مخالفت می‌شود که الان زمان مناسبی برای آغاز اصلاحات نیست، در شرایطی که اقتصاد دچار تنگنا، امکان جبران زیان بازندگان از اصلاحات را سخت می‌کند. با این‌حال اکثریت اصلاحاتی که در بالا اشاره شد دقیقا در شرایط دشوار صورت گرفت. اصلاحات سوئدی در بستر خصوصا دشواری اختیار شده بودند. پس از ترکیدن حباب مالی و نجات بانکداری در ابتدای دهه 1990 و با وجود کاهش ارزش پول، تولید ناخالص داخلی سوئد بین 1991 و 1994 به میزان 5 درصد سقوط کرد، بیکاری از 1.5 درصد به 8.2 درصد افزایش یافت و کسری بودجه به 15 درصد در 1994 رسید! تصمیم به اصلاحات تقریبا همزمان در فنلاند در بستر اقتصادی به همان اندازه دشوار گرفته شد در شرایطی که فنلاند با فروپاشی اتحاد شوروی به عنوان مهمترین شریک تجاری خود روبرو بود.
آلمان دوره شرودر نیز در وضعیت دشواری قرار داشت؛ دورانی سخت که کشور باید از عهده اتحاد دوباره دو آلمان برمی‌آمد و با چشم‌انداز جمعیتی فاجعه‌بار برای برنامه‌های رفاهی مواجه بود. کانادای دهه 1990 نیز حال و روز بدی داشت: کل بدهی عمومی (دولت فدرال، ایالتی و شهرداری‌ها) به 100 درصد تولید ناخالص داخلی رسیده بود و بازپرداخت آن احساسی دردآور ایجاد می‌کرد.

این مثال‌ها را می‌توان به چند برابر افزایش داد: وضعیت وخیم اقتصادی به اصلاحات کمک می‌کند نه اینکه مانع آن شود.

برگرفته از کتاب «اقتصاد در خدمت خیر جمعی» فصل پنجم «به سمت دولت مدرن»