فرهاد قنبری:. این نمونه‌ای از ورودی یک خانه ایرانی در گذشته است

فرهاد قنبری:
این نمونه ای از ورودی یک خانه ایرانی در گذشته است. ورودی هایی که هنوز در برخی از روستاهای ایران قابل مشاهده است.
این ورودی نشانه مهمی برای شناخت جامعه ایرانی در گذشته است.
در این ورودی ها قبل «درب» سکوهایی برای نشستن و تکیه دادن تعبیه شده است به گونه ای که انگار قبل از رسیدن به «در» پیشاپیش وارد خانه میزبان شده ایم.
این خانه گشوده است. میزبان قبل اینکه از حضور مهمان آگاهی یابد او را به حریم خانه خود فرا می خواند.
این سکوها به نوبت گاهی در اختیار مردان محله قرار می گرفت تا کفش ها را درآورده، لم داده و از اتفاقات روزمره و گاهی داستان فولکلور که سینه به سینه نقل شده است برای هم بگویند.
گاهی در اختیار کودکان محل قرار می گرفت تا از بازی هایشان بگویند و قرار فردایشان را تنظیم کنند.
گاهی در اختیار زنان محل قرار می گرفت تا در مورد امور روزمره و گاها اشتراکی مانند رفتن به چشمه و قالی بافی و پخت نان و امثالهم بگویند.

گاهی نیز هنگام غروب مقابل هر کدام از این ورودی ها محل اجتماع دختران جوانی بوده است که زیر چشمی خاطر خواهانشان را که برای عرض اندام در کوچه پرسه می زدند را زیر نظر می گرفتند و بعد از پچ پچ هاو خنده های ریزشان ،قند در دلشان آب شده و به خانه هایشان می رفتند.

هر کدام از این ورودی ها کوله باری از خاطرات را برای مردم محل تداعی می کرد.
گاهی جای خالی پدر بزرگی می شد که بر عصایش تکیه می داده و خاطرات جوانیش را برای همسایه ها تعریف می کرده است.
گاهی جای خالی زن و مادری می شد که سر زای چندمین فرزندش رفته بود.
گاهی تداعی روز برفی می شد که از زیر این دالان به تماشای آن ایستاده بوده اند.

یک نگاه به این ورودی و این درب چوبی کافی بود تا زانوهایی را سست کند ،قلب هایی را به تپش وادارد ،دل هایی را بلرزاند یا اشک هایی را به گونه ها جاری کند.

فاصله کمتر از صد سال لازم بود تا از این درها و ورودی ها به درب های کنترل دار با آیفن های تصویری برسیم که با یک نگاه از باز کردن درب بر روی میهمان هم منصرف مان می کند.
telegram.me/kharmagaas