فرهاد قنبری:. فمنیسم نیچه‌ای!!.. نیچه در فراسوی خیر و شر می‌نویسد:

فرهاد قنبری:
فمنیسم نیچه ای!!

نیچه در فراسوی خیر و شر می نویسد:
هر جا روح صنعتی بر روح سپاهیگری و نژادگی چیره شده است، زن آنجا در طلب استقلال اقتصادی و حقوق کارمندانه بر آمده است. «زن در مقام کارمند » کتیبه ای است کوبیده بر سر دروازه جامعه مدرنی که در حال شکل گرفتن است. با این دستیابی به حقوق تازه، زن در راه «آقایی» می کوشد و علم و بیرق «پیشرفت» زن را بر می دارد، اما با آشکارگی هولناکی عکس قضیه رخ می دهد: یعنی زن پس می رود». نیچه از «کارمند» شدن زنان انتقاد می کند. او کارمند شدن زن را باعث پس روی زنان می داند.
نیچه معتقد بود زنان نه در راه تثبیت و پذیرفته شدن به عنوان زن (با روحیات و احساساتی متفاوت از مردان) بلکه در راه «آقایی» می کوشند.
نیچه از منتقدان فمنیسم در قرن نوزدهم بود و اعتقاد داشت مسیری که زنان فمنیست طی می کنند تلاشی برای «مرد» شدن زنان است. در دیدگاه نیچه انسانها زن یا مرد متولد می شوند و او برعکس بسیاری از فمنیست های قرن بیستم( از جمله سیمون دوبوار و ژولیا کریستوا) به دوگانه فطری زن و مرد معتقد بود که باعث می شود هر کدام از این دو جنسیت مشاغل و وظایف متفاوتی را عهده دار باشند. ( کریستوا و دوبوار معتقدند انسان زن یا مرد به دنیا نمی آید بلکه جامعه است که او را به زن یا مرد تبدیل می کند. به عنوان مثال دختری که در خاورمیانه متولد می شود با دختری که در فرانسه متولد می شود با شناخت و درک کاملا متفاوتی از جنسیت و زنانگی خود رشد خواهد یافت)
زن در دیدگاه نیچه شبیه خدای دیونزوسی اساطیر یونان(خدای رقص، مستی و شراب و شور) و مرد شبیه المپ نشین دیگری به نام آپولون(خدای نظم و روشنایی و عقلانیت) است. بر اساس چنین دیدگاهی نیچه معتقد بود هر کدام از دو جنس اگر تلاش کند که کارویژه های خاص جنسیت خود را رها کرده و در غالب جنسیت دیگر قرار بگیرد نه تنها ارزشمند و محترم نشده بلکه با «آشکارگی هولناکی» جایگاه و ارزش واقعی خود را از دست می دهد.

به دیدگاههای نیچه در مورد زن انتقادات بسیار زیادی وارد شده است.
اکثر منتقدان نیچه بر این باورند که کارویژه های مخصوص زن یا مرد بیشتر از آنکه ذاتی باشد محصول گفتمان حاکم بر جامعه ای است که فرد در آن زندگی می کند. به عقیده آنها گفتمان های حاکم بر هر جامعه، از کودکی با فیزیک زنانه را دختر و زن شدن و کودک دیگری با فیزیک متفاوت را پسر و مرد شدن پرورش می دهد و چیز ذاتی به نام جنسیت وجود ندارد.
به عنوان مثال دختری که در ایران با زبان فارسی جهان و هستی را می شناسند از ابتدا با زبانی مردسالار با جهان مواجه می شوند. آنها از کودکی با ضرب المثل هایی و جملات پذیرفته شده ای مانند " مرده و قولش"، (یعنی قول زن قول نیست) " حرف مرد یکیه"، ( حرف زن یکی نیست)" نامرد"، ( یعنی زن) " مرد باش" (زن نباش) "دختر باید حیا داشته باشه" (مرد نیازی به حیا ندارد) و امثالهم رشد می یابد و طبیعتا با دختری که در زبان دیگری که این تبعض ها وجود ندارد رشد می یابد، درک بسیار متفاوتی از جنسیت خود و مردان خواهد داشت.

به نظر برداشت نیچه از زن انسانی والاست که گاهی در جایگاه مادری مهربان و گاهی جوان بازیگوش عاری و بری از عیب است که تصمیماتش بیشتر از احساسات و هیجانات آنی است تا عقلانیت. ( به علت چنین برداشتی از زنانگی است که نیچه معتقد می گفت: حقیقت زن است.). در افق فکری نیچه زن جایگاهی شبیه "بانو" در شعر فارسی دارد که به شدت عشوه گر و دلرباست و با واقعیت زمخت و خشن زندگی آمیزش چندانی ندارد.
اما مشکل اساسی چنین نگرشی آنجاست که چنین زنی اصلا وجود خارجی ندارد و برکشیدن زن به چنین مقامی خود اعمال خشونتی بر علیه زنان است...

@kharmagaas