من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم. تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام
دوست میدارم
برای خاطر عطرِ گسترهی بیکران
و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب میشود،
برای خاطر نخستین گلها
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمیرماندشان
تو را برای خاطر دوستداشتن دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمیدارم
دوست میدارم.
جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟
من خود، خویشتن را بس اندک میبینم.
بی تو جز گسترهئی بیکرانه نمیبینم
میان گذشته و امروز.
از جدارِ آینهی خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانگیت
که ازآن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
بهرغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست
دوست میدارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
تو میپنداری که شکّی، حال آنکه بهجز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا میرود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.
@kharmagaas
پل الوار _ برگردان احمد شاملو