فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
تورستین وبلن در کتاب " نظریه طبقه تن آسا" می‌گوید «ثروت برای اینکه برای فرد منزلت بیشتری به همراه آورد باید بصورت متظاهرانه به نمایش گذاشته شود. طبقه مرفه علاوه بر بدست آوردن ثروت و به تبع آن قدرت،‌همواره در پی نشان دادن این ثروت برای کسب افتخار اجتماعی بوده‌اند. این تظاهر در ابتدا بصورت «فراغت خودنمایانه» از طریق اشتغال فرد به کارهای غیرتولیدیست، زیرا کار مولد تنها متعلق به طبقات پائینتر بوده است».

در جامعه شهری امکان این نوع نمایش ثروت وجود ندارد. پس «مصرف خودنمایانه» جای اشتغال غیرمولد را می‌گیرد. ثروتمندان می کوشند با مصرف خودنمایانه خود را متمایز کنند و به عنوان الگوی جامعه معرفی کنند. در این فرایند طبقه مرفه نمادهایی را مطرح می‌کند که این نمادها ارزش تلقی می شود و با رقابتی شدن فضای جامعه دیگر طبقات هم می‌کوشند تا خود را به نمادهای طبقه مرفه نزدیک کنند.
به عنوان مثال پوشیدن لباس های مارک دار،یا مسافرت به کشورهای دیگر و سواحل معروف دنیا،یا خرید خودروهای گران قیمت و لوکس و... شیوه هایی از این نمایش متظاهرانه است.
در قرن بیست و یکم به واسطه انقلابات مدام در عرصه ارتباطات این میل به شوآف و عرضه خود به صورتی تافته جدا از جامعه از طریق به نمایش گذاشتن لباس و محل تفریح و لوازم خانه و خودرو و ....در فضای مجازی ،شکل جدیدی به خود گرفته است.

این بخش از جامعه با به نمایش گذاشتن سبک زندگی،پوشش ،آرایش و مصرف خود ،الگویی را برای دیگر طبقات اجتماعی ارائه می دهند. اعضای طبقه تن آسا برای این که در میدان مبارزه و برتری جویی، ارزش خود را بالاتر نشان دهند و از این راه امتیاز بیش تری برای خود به دست آورند، پیوسته مشغول مصرف تظاهری، آسایش تظاهری، خودنمایی تظاهری و نمایش دادن تفاخر خود هستند تا دیگران را در میدان مبارزه به زانو درآورند.
اما آسیب جدی این نمایش متظاهرانه را طبقات اجتماعی متوسط و پایین جامعه متحمل می شوند.توده هایی که با تلاش فراوان و خود ویرانگرانه ای سعی می کنند از همه لحاظ با این الگوهای ارائه شده همراه شوند،و در صورت نرسیدن سعی می کنند با بدلی از آن لذت ها(مارک های تغلبی،سفر به کشورهای همسایه و کم هزینه،استفاده از لوازم آرایشی ارزان قیمت و اعمال جراحی زیبایی و ...)خود را ارضانمایند.

گاهی عده ای هم در صورت نرسیدن به همین مدل کوچک این مصرف گرایی به عنوان عنصری ضد اجتماعی و عقده ای، در نهان و ناخودآگاه خود درگیر چنین زندگی به اصطلاح لاکچری مانده و حسرت می خورند و بعضا در صدد آسیب زدن به این طبقات بر می آیند.
امروزه اغلب فرزند کارگر پایین شهری که درامد ماهیانه پدرش شاید کمتر از یک میلیون تومان باشد تمام خودروهای لوکس خارجی را می شناسد و با انواع و اقسام لذت های طبقه ثروتمند آشناست.
او با مشاهده سبک زندگی این طبقه در صفحات مجازی در حسرتی همیشگی به سر می برد.
این مسئله در دراز مدت باعث شکل گیری یک دوگانگی آسیب زا می شود.فرزندان طبقات محروم، ازیک سو در دنیای خیالی و آرمانی و زندگی در چنین دنیایی را تجربه می کند و از سوی دیگر با زندگی در شرایط واقعی و به دور از چنین امکانی مواجه می شود که در نهایت سرخوردگی ها و آسیب های روانی بسیاری برای این کودک و نوجوان به همراه خواهد داشت.
@kharmagaas