فرهاد قنبری:. سیاست راستین

فرهاد قنبری:
سیاست راستین
یکی از انواع تئاتر «تئاتر مردم ستمدیده»نام دارد که توسط آگستو بوال بنیان گذاری کرده شده است. بوال تحت تأثیر نظریه‌ها و کارهای پائولو فریره در حوزه آموزش ستم‌دیدگان، دست به خلق تکنیک‌هایی در حوزه تئاتر زد که از تئاتر به عنوان ابزاری برای ترویج و ترغیب مردم در تغییر سیاسی و اجتماعی استفاده می‌کند. در تئاتر ستم‌دیده، مخاطب از نظاره‌گر محض خارج شده و تبدیل به فعالی می‌شود که می‌تواند واقعیت زندگی خویشتن را تغییر دهد. این تئاتر شیوه ای از اجرا است که در آن همه شرکت کنندگان هم تماشاگرند و هم بازیگر، این تئاتر که قصدش بنیان گذاردن خود در زندگی روزمره مردم است، بر این باور است که هیچکس نباید مفعول پدیده تئاتری باشد.

ژاک رانسیر معتقد است سیاست راستین زمانی شکل گرفت که «دموس» (مردم) در پولیس یونان باستان در قامت عاملی فعال و دارای کنش پدید آمد، طبقه ای فاقد جایگاه در نظام سیاسی یونان باستان که تصمیم گرفت صدایش را به گوش همگان برساند، از نظر رانسیر مبارزه سیاسی، گفت و گوی آزاد و عقلایی نیست بلکه تقلای کسی است تا صدایش را با رسایی تمام به گوش دیگری برساند و بتواند خودش را در مقام موجودی تعیین کننده و حیاتی در معادلات سیاسی بالا بکشد، سیاست از دیدگاه رانسیر به معنای تمرین قدرت یا تلاش برای کسب آن نیست، بلکه پیش از هر چیز به معنای برهم زننده ی نظم مستقر اجتماعی، آنهم به دست گروه یا طبقه ای که جایگاهی در این نظم ندارند، است.
در واقع در دیدگاه رانسیر سیاست راستین، همان خواهان دیده شدن توسط مطرودان و حاشیه نشینانی است که فریاد می کشند ما هم نشانی داریم ، ما هم باید دیده شویم، ما هم باید به صحنه تئاتر فراخوانده شویم، ما هم خواهان اشغال جایگاهی هستیم.
سیاست راستین هجوم حاشیه ای است که قرار است به متن برسد.

سیاست راستین عرصه تئاتری نیست که، هنرمندی در وسط میدان غرق هنر نمایی باشد و تماشاگری منفعلانه در او غرق شود، سیاست راستین عرصه تئاتر و بازی چند بازیگر (آقا زاده و نورچشمی) نیست که اکثریت تماشاگر و تشویق کننده پایان بازی باشند، بلکه تئاتری است که در آن همه بازیگر هستند، همه نقشی بر عهده دارند، همه با هم هنرنمایی میکنند و همه با هم تماشاگرند.
@kharmagaas