پدربزرگ: برو سیگار مرا بیار. بچه: باید برم نونوایی. پدربزرگ: میگویم برو سیگار مرا بیار

پدربزرگ: برو سیگار مرا بیار
بچه: باید برم نونوایی
پدربزرگ: میگویم برو سیگار مرا بیار
بچه: باید برم نونوایی. نون تموم میشه
پدربزرگ: دستور میدم برو سیگار مرا بیار
پیرمرد: سیگار هست اینجا
پدربزرگ: سیگار من دارم. برای سیگار چیز نبود. ما میخایم بچه تحویل اجتماع درست در بیاد. در موقعی را که من بچه بودم پدر من هر هفته ده شاهی به من میداد و هر ۱۵ روز یک کتکی مرا میزد. اگرچنانچه در هفته اون ده شاهی قط میشد، اما در ۱۵ ان کتک قط نمیشد. برا که من درست تحویل اجتماع در بیاد.
من نمی خوام بچه تنبل به بار بیاد...
پیرمرد: گر بچه ای کار زشتی نکرد، گوش داد. چکار میکنی
پدربزرگ: مممم. بهانه ای میگیرم. کتک را میزنم
@kharmagaas
خانه دوست کجاست_عباس کیارستمی