من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
ه هایی چو
ه هايي چو
ن طبيعت ، عشق به مثابه عنصري ماورايي ، رويا و كابوس به عنوان عناصري كه قهرمان را در اتخاذ تصميمش قاطع تر مي كند، كودكي ، جنون و اميد و ايثار كه با بيرون آمدن پرده «ستايش شاهان محبوس » اثر لئوناردو داوينچي از تاريكي آغاز مي شود، بيان ديگري از مفهوم اين نقاشي است : تولد مسيح و آغاز دوراني نوين . همراه با پرده لئوناردو در آغاز فيلم قسمتي از شاهكار يوهان سباستين باخ «انجيل به روايت متي قديس » را مي شنويم . صداي زني كه مي خواند:
«مرا ببخش خدايا،
اشكهاي تلخ اندوهم را ببين
به من نگاه كن كه دل و چشم ، هر دو، براي تو تلخ مي گريد.
ببخش خدايا».
وصيتنامه آندري تاركوفسكي با اين آواز شروع مي شود، آواز از مرگ مي گويد، اما مرگي كه در پي آن زندگي خواهد آمد. دعوت همگان به باور به دنياي معنوي ايثار خود تاركوفسكي و واپسين رسالت او.
@kharmagaas
مهسا علي بيگي