در ازدحام این همه ظلمت بی عصا. چراغ را هم از من گرفته‌اند. اما من

در ازدحام اين همه ظلمت بي عصا
چراغ را هم از من گرفته اند
اما من

ديوار به ديوار
از لمس معطر ماه
به سايه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد اميد ....

در تکلم کورباش کلمات
چشم هاي خسته مرا از من گرفته اند

اما من
اشاره به اشاره
از حيرت بي باور شب
به تشخيص روشن روز خواهم رسيد
پس زنده باد اميد...

در تحمل بي تاب تشنگي
ميل به طعم باران را از من گرفته اند

اما من
شبنم به شبنم
از دعاي عجيب آب
به کشف بي پايان دريا رسيده ام
پس زنده باد اميد ....

در چه کنم هاي بي رفتن سفر
صبوري سندباد را از من گرفته اند

اما من
گرداب به گرداب
از شوق رسيدن به کرانه موعود
توفان هاي هزار هيولا را طي خواهم کرد
پس زنده باد اميد...

چراغ ها ، چشم ها ، کلمات
باران و کرانه را از من گرفته اند
همه چيز
همه چيز را از من گرفته اند
حتي نوميدي را

پس زنده باد اميد...
@kharmagaas
سید علی صالحی