من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
فرهاد قنبری:. سال بد. سال باد
فرهاد قنبری:
سالِ بد
سالِ باد
سالِ اشک
سالِ شک.
سالِ روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد.
سالِ پست
سالِ درد
سالِ عزا
سالِ اشکِ پوری
سالِ خونِ مرتضا
سالِ کبیسه…
این شعر احمد شاملو شاید بهترین توصیف برای وقایع و حوادث اولین سال پس از کودتای هزار سیصد و سی و دو است.
سال اعدام ها و تبرباران های دسته جمعی، سال به رگبار بسته شدن عزت الله سیامک و محمد علی مبشری و مرتضی کیوان ها....
سال سلول، سال تکیدن، سال عصا و تکیه همیشگی پیر احمد آبادی، سال خاموشی حسین فاطمی
سال «زمستان» سرد اخوان ثالث، سالی که قاصدک هیچ خبر خوشی زه دیار و دیاری برای هیچکس نداشت.
سال اعلاحضرت، سال عالیجناب، سال شاهنشاه همایونی،سال دانشکده فنی دانشگاه تهران، سال میعاد عاشقانه خون و آزادی، سال سنگفرش و آخرین تپش....
سالی که سربازها همه جای شهر را پادگان های خود می دیدند.
شانزده آذر هزار و سیصد و سی و سه
سال مصطفی بزرگ نیا،احمد قندچی ، مهدی شریعت رضوی....
@kharmagaas