فرهاد قنبری:. زیر درختان زیتون_عباس کیارستمی

فرهاد قنبری:
زیر درختان زیتون_عباس کیارستمی

«داستان در روستای كوكر در استان گیلان می گذرد، حسين به خواستگاری دختری به‌ نام طاهره می‌رود. چون خانه ندارد به او پاسخ منفی می‌دهند. همان شب زلزله تمام مردم را بی خانه مي كند. هفت روز ميگذرد، در سر مزار «خدابيامرزها» حسين متوجه ميشود طاهره و مادربزرگش زنده مانده‌اند. گروهی برای ساختن فيلم به كوكر ميی آبند. حسين با آنها كار ميكند. گروه طاهره را براي بازی نقش دختر انتخاب ميكند. طاهره حاضر به بازی در كنار حسين نيست»

این فیلم در ستایش زندگی و عشق است، دو نیروی قدرتمندی که حیات بشر را در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط به حرکت در می آورد.
کیارستمی در این فیلم آنچنان به واقعیت زندگی این مردم نزدیک می شود که مرز میان یک فیلم سینمایی ساخته شده و مستند در هم میریزد.
روایت عشق و قدرت حیات بخش آن در میان ویرانی ها و فقر حاکم بر شرایط زندگی حکمفرماست. عشقی که نه با جملات تصنعی از کتاب ها و اشعار شاعران بزرگ بلکه با دمی دستی ترین و ساده ترین کلمات ادا می شود.

تمام تلاش حسین فقط شنیدن یک کلمه بله از طاهره است.
شنیدن کلمه ای که برای آن تلاش خستگی ناپذیری را نشان می دهد.
در یکی از دیالوگ های ماندگار فیلم حسین به طاهره: «اگه جوابت مثبته و نمی‌تونی بگی، کتابتو یه ورق بزن من می‌فهمم.»

اوج فیلم در سکانس پایانی است.
دوربین در یک جای ثابت می ایستد و تصویری عاری از کلام به‌سان یک تابلوی نقاشی را به نمایش می گذارد. حسین و طاهره در قاب زیبای تصویر و در میان درختان زیتون هم‌چون دو لکه‌ی سپید دنبال می‌کند و در نهایت حسین را می بینیم که شاد و سرمست، دوان‌دوان به سوی تماشاگر بازمی‌گردد.

فیلم زیر درختان زیتون از بهترین فیلمی هایی است که تا به حال تماشا کرده ام.
telegram.me/kharmagaas