آدورنو پس از ترک آلمان نازی که رادیو درآنجا ابزار اصلی اشاعه تبلیغات بود، در آمریکا با قلمرو رسانه‌ای مواجه گردید که کانون آن در ا

آدورنو پس از ترك آلمان نازي كه راديو درآنجا ابزار اصلي اشاعه تبليغات بود، در آمريكا با قلمرو رسانه اي مواجه گرديد كه كانون آن در اشغال راديو قرار داشت. آن دوران “عصر طلايي” راديو محسوب مي شد. راديو به عنوان منبع آموزش، سرگرمي و اطلاعات در بافت زندگي روزمره تنيده شده بود، و خانواده هسته اي را دور خود جمع مي كرد. وي در چارچوب نظريه از پيش تدوين شده صنعت فرهنگ، راديو را مورد بررسي قرار مي داد. ديالكتيك روشنگري، راديو را به منزله تحقق منطق كلي صنعت فرهنگ مطرح مي كرد: راديو به عنوان عضو متاخر و پيشروي صنعت فرهنگ در حال حاضر هر آنچه فيلم قادر به انجامش نبود را عملي مي سازد، نهايتا فيلم يك كسب و كار خصوصي است كه در واقع نشان دهنده كليت مطلق بوده و بنا بر اين تا حدودي جلوتر از انحصارات ديگر قرار دارد. راديو در آمريكا هيچ پولي از مردم نمي گيرد، و از اين رو شكل فريبنده اي از يك مرجع بي طمع و بي طرف را بدست آورده است كه بخوبي با فاشيسم تناسب دارد.آدورنو و هوركهايمر استدلال مي كردند كه گسترش راديو به عنوان يك رسانه، از ماهيت نظام مند صنعت فرهنگ حكايت مي كند. افزون بر اين، اين گونه نبود كه راديو به عنوان يك رسانه پذيرفته شده و سپس به خدمت دستورات صنعت از پيش تاسيس شده در بيايد. در عوض صنعت كه از راديو نفع مي برد، گسترش راديو به عنوان يك رسانه تكنولوژيك را پيش برده است؛ بويژه جدايي آشكار پخش و دريافت: گذر از تلفن به راديو، نقش ها را بطور آشكار متمايز ساخته است. تلفن هنوز به مشترك اجازه مي داد كه نقش سوژه را ايفا كند، و درعين حال ليبرال نيز بود. راديو دموكراتيك است: همه مشاركت كنندگان را به شنونده تبديل كرده و همه آن ها را مقتدرانه در معرض برنامه هاي سخن پراكني كه دقيقا شبيه هم هستند، قرار مي دهد. هيچ گونه مكانيسمي براي پاسخ متقابل تعبيه نشده است، و شبكه هاي خصوصي از هر گونه آزادي محروم شده اند. آن ها به شاخه ساختگي آماتور محدود شده و همچنين مجبورند سازمان دهي از بالارا بپذيرند. از اين رهگذر راديو به رسانه ايده آلي تبديل شده كه براي ايجاد و حفظ مصرف كنندگان منفعل طراحي شده است كه بايستي نشسته و دستورات صريح (سخن پراكني سياسي و سخنراني هاي رسمي) و تلويحي را از دستگاه راديو دريافت كنند.
@kharmagaas
پل .ای. تیلور