من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
عبدالله مبارک به حج رفته بود وقتی در خواب دید که فرشتهای به او گفت: از ششصد حاجی کسی حاجی نیست، مگر علی بن موفق، کفشگری در دمشق
عبدالله مبارك به حج رفته بود وقتي در خواب ديد كه فرشته اي به او گفت : از ششصد حاجي كسي حاجي نيست، مگر علي بن موفق، كفشگري در دمشق كه به حج نيامد . عبدالله به دمشق رفت و علي بن موفق را ديد كه پاره دوزي ميكند. پرسيد: چه كرده اي كه با اينكه امسال به حج نرفته اي از ميان همه حجاج فقط حج تو پذيرفته شد؟
گفت؛ سي سال بود كه مرا آرزوي حج بود و از پاره دوزي سيصد درهم جمع كردم و امسال عزم حج كردم، عيالم حامله بود، از خانه همسايه بوي طعام مي آمد، مرا گفت: برو و پاره اي از طعام بستان . من رفتم و همسايه گفت : بدان كه هفت شبانه روز بود كه أطفال من هيچ نخورده بودند ، امروز خري مرده ديدم. پاره اي از آن جدا كردم و طعام سأختم. بر شما حلال نباشد.
چون اين بشنيدم آتشي در جانم بيفتاد . آن سيصد درهم برداشتم و بدو دادم و گفتم نفقه أطفال كن كه حج ما اين است.
تذکره الاولياء_عطار نیشابوری