دیالوگ پایانی «سونیا» در «دایی وانیا» نوشته آنتوان چخوف".. «فایده ندارد؛ باید زندگی کنیم

دیالوگ پایانی "سونیا" در "دایی وانیا" نوشته آنتوان چخوف"

« فایده ندارد؛ باید زندگی کنیم. دایی وانیا، باید به زندگی ادامه بدهیم. شب‌ها و روزهای دراز و ملال‌ انگیزی در پیش داریم. باید با صبر و حوصله رنج‌ها و سختی‌هایی که سرنوشت برای ما می‌فرستد تحمل کنیم. باید برای دیگران کار کنیم. و وقتی عمرمان به سر رسید، بی‌ سر و صدا بمیریم. و آن‌جا، زیرِخاک، خواهیم گفت که چه رنجی کشیدیم! چه گریه‌ها کردیم! خواهیم گفت که زندگیِ ما تلخ بود. و خدا به ما رحم خواهد کرد. و من و تو دایی، ما، داییِ عزیزم، به زندگی‌ ای خواهیم رسید که درخشان خواهد بود؛ خوب و زیبا خواهد بود. آن‌وقت شادمانی می‌کنیم و به رنج‌های گذشته با رقت نگاه می‌کنیم و لبخند می‌زنیم و آرامش پیدا می‌کنیم. دایی، من ایمان دارم؛ ایمانِ ملتهب و گرم،آرامشِ کامل. آرامشِ کامل. صدای فرشتگان را می‌شنویم، بهشت را با جلال و درخشندگی‌ اش می‌بینیم. تمامِ پلیدی‌ های زمین را می‌بینیم و رنج‌های‌ مان را. غرقِ رحمتی که تمامِ دنیا را خواهد گرفت می‌شویم. و زندگیِ ما پرِ آرامش خواهد بود. آرام و شیرین مثلِ نوازشِ مادر. من ایمان دارم، ایمان دارم. دایی‌ جانم، گریه می‌کنی. تو در زندگی شادی و خوشی نداشتی، امّا صبر داشته باش. راحت می‌شویم. راحت می‌شویم. آرامش پیدا می‌کنیم.»
@kharmagaas