فرهاد قنبری:. تریستانا_ لوئیس بونوئل

فرهاد قنبری:
تریستانا_ لوئیس بونوئل

"به شعارها و فریادهای آزادی خواهانه، نوع دوستانه و ضد دیکتاتوری مردان توجه نکنید و صداقت این مانیفیست ها و خطابه های پرشور روشنفکری را در نحوه مواجهه این مردان با زنان به ویژه همسران یا معشوقه هایشان بجویید" به نظر من بیان این مسئله یکی از مهمترین اهداف بونوئل در فیلم تریستانا است. بونوئل صداقت آزادی خواهی مردان را در آزمون مواجه آنان با زنان می سنجد، آزمونی که در آن بی شک بسیاری از مردان مردود خواهند بود....

فیلم داستان زندگی دختری به نام تریستانا در نیمه اول قرن بیستم در اروپا است‌. تریستانا در کودکی مادر خود را از دست می دهد و تحت قیمومیت مرد (به نام لوپه) به شدت متظاهری که خود را یک آزادیخواه کامل می داند، قرار می گیرد. لوپه دغدغه های بشری خود را فراتر از این می بیند که وقت خود را صرف کسب درآمد یا چانه زدن سر پول کند ( هر جا اسم پول می آید از آن به عنوان چیزی کثیف و مشمئز کننده یاد می کند) و به شدت از دنیای کشیش ها متنفر است. اما او یک نقطه ضعف بزرگ دارد و آن نحوه مواجه با زنان به ویژه زنان زیباست. لوپه در برخورد با تریستانا مردی به شدت دگم، حسود و دیکتاتور و سلطه جوست‌. لوپه کم کم به تریستانای جوان (که به او به چشم پدر می نگرد) دل می بندد و او را به معشوقه خود بدل می کند و تریستانا هم که هنوز در دنیای کودکانه خود سیر می کند ابتدا مخالفتی با لوپه ندارد، اما وقتی متوجه می شود تمام ازادی های خود را از دست داده و در حد ابژه جنسی یک پیر مرد تقلیل یافته است، از لوپه دچار تنفر شده و با کمک جوان نقاشی که به او دل بسته است شهر و خانه لوپه را ترک می کند.‌‌..
این تمام ماجرا نیست و بونوئل با این فیلم روانکاوانه حرف های بسیاری برای مخاطب خود دارد. تریستانا بعد از دو سال در حالی که بیماری سرطان در پای خود دارد به خانه لوپه برگشته و در نهایت یک پای خود را از دست می دهد. پس از این حادثه تریستانا دیگر آن دختر زیبا و ابژه جنسی بی نقص نیست بلکه زنی شکسته شده با یک پای مصنوعی است....

" تریستانا" روایت سلطه طلبی جنسی مردانه در برابر زیبایی اروتیک زنانه است‌. بونوئل روایتی از جامعه به ظاهر آزاد اما با سنت های سخت مرد سالارانه را به نمایش می گذارد‌، جامعه ای که از تریستانای معصوم و جذاب اول فیلم، زنی بددل، بی نزاکت و فریبکار تولید می کند.‌‌...
@kharmagaas