فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
آزاردهنده ترین جیغ، جیغی است که از ته اعماق وجود بر آورده می شود و با اینکه هیچ صدایی را با خود همراه ندارد به غیر قابل تحمل ترین فریاد تبدیل می شود.
تابلوی جیغ مونک از این فریادهاست، جیغی که همچون سوهانی بر پرده کوشیده کشیده شده و چشم ها را وادار به دزدیده شدن سریع از نقاشی می کند.
تابلوی جیغ، آنارشی تندی از آمیختگی عناصر مهم طبیعت مانند آب و موج و باد و ابر را تصویر می کند که با تندی رنگ انگار پایان جهان را اعلام می کند.
فرد تنها مانده و رها در میان این تصویر چهره غمزده و وحشت کرده انسانی است که انگار دایره جهان چنان بر او تنگ گشته که هر آنی انتظار غرق وبلعیده شدن آزارش میدهد.
استیصال به تصویر درآمده انسان در این نقاشی استیصالی است که هر فردی ممکن است در زندگی خود تجربه کرده و با تماشای نقاشی دچار ترس و وحشت حاصل از این همذات پنداری شود.

جیغ، تابلوی پایان جهان است، پایان جهان پر از رنج و تیره ای که با تبدیل شدن به صوتی کر کننده سوژه را به درون خود می کشد و او را وادار به جیغی بی صدا و تلخ می کند.

ادوارد مونک درباره تابلو جیغ می‌گوید:

«یک روز عصر قدم‌زنان در راهی می‌رفتم؛ در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید غروب می‌کرد. ابرها به رنگ سرخ، همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت؛ به نظرم آمد از این جیغ آبستن شده‌ام. این تصویر را کشیدم. ابرها را به رنگ خون واقعی کشیدم. رنگ‌ها جیغ می‌کشیدند. این بود که جیغ از سه‌گانهٔ کتیبه پدید آمد.»
@kharmagaas