فرهاد قنبری:. کره شمالی یا جنوبی

فرهاد قنبری:
کره شمالی یا جنوبی

✍ وضعیت کره جنوبی و کره شمالی مثال خوبی است برای کسانی که می گویند من از سیاست متنفرم.
این دو کشور دارای فرهنگ، نژاد، اعتقادات و تاریخ مشترک است.
اما از حدود شصت و پنج سال قبل «سیاست» مرزهای این کشور را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم کرد.
قسمتی دل در گرو خوانشی جهان سومی از مارکس دنبال آرمانشهر رفت و بمب های خود را با توان تخریبی بالا ساخت قسمتی و قسمتی هم بدون توجه به شعارهای جهانشمول مسیر توسعه اقتصادی پیش گرفت.
امروز کره جنوبی با سامسونگ و ال جی و بسیاری برندهای معروف صنعتی شناخته می شود. آنها به یکی از کشورهای ثروتمند آسیا تبدیل شده اند.
کره جنوبی در رقابت های علمی و ورزشی نامی برای خود دست و پا کرده و در کارنامه خود برگزاری المپیک و جام جهانی را می بیند.

رژیم های سیاسی هر دو کشور سوژه های خاص گفتمان خود را پرورش داده اند.
کره شمالی با تاکید بر دو گانه ما و دشمنان از رهبران خود قدیس هایی در حد پرستش تولید کرده که «خلق» آنها را ناجی خود می بینند. این گفتمان از طریق رسانه ها، کتب درسی و سایر ابزارهای خود به افراد از بدو تولد آموزش می دهد که جهان را آنگونه ببینند که سیستم از آنها طلب می کند. خشونت، غیر ستیزی و احترام و سرسپردگی ویژگی اصلی سوژه هایی است که در این کشور رشد می کنند.( بی جهت نیست که جوانان کره شمالی حتی در ورزش های سخت و طاقت فرسایی مانند وزنه برداری می توانند در المپیک مدال کسب کنند)

در مقابل نطام حاکم کره جنوبی از طریق همان ابزارهای خود (رسانه،کتب آموزشی و امثالهم) سوژه هایی قانون مدار، سخت کوش و مسئولیت پذیر را پرورش می دهد. سوژه هایی که یاد می گیرند خود را در قالب ملتی به نام کره جنوبی ببینند و موفقیت خود را به صورت جمعی تجربه نمایند. در چنین شرایطی است که در کره جنوبی سیاست مداران برعکس کره شمالی نه تنها مورد پرستش نیستند بلکه مدام مورد مواخذه قرار می گیرند و با کوچکترین تخلف و اشتباهی مجبور به استعفا و عذر خواهی می شوند.
امروزه نام کره شمالی با گرسنگی، قحطی، فقر و گاهی آزامایش بمب و موشک در جهان مخابره می شود. در سوی دیگر کره جنوبی با صادرات کالاهای صنعتی ، صعود راحت به جام جهانی فوتبال و بالاترین سرعت اینترنت در جهان و امثالهم خود را به جهان معرفی می کند.
مقایسه این دو کشور نشان می دهد سیستم حاکم و نحوه نگاه مردم به قدرت چه تاثیر بزرگی بر زندگی آنها دارد.

به قول برتولت برشت « بدترین بیسواد، بیسواد سیاسی است...
وی کور و کر است، درک سیاسی ندارد و نمی‌داند که هزینه‌های زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو می‌اندازد و می‌گوید که: "از سیاست بیزار است".
چنین آدم سبک‌مغزی نمی‌فهمد که بی‌توجهی به سیاست است که زنان فاحشه و کودکان خیابانی می‌سازد، قتل و غارت را زیاد می‌کند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت می‌افزاید»
telegram.me/kharmagaas