فرهاد قنبری:. اتفاقی در کوچه خانمی را دیدم که با استیصال خاصی در حال مشاجره با مردی بود

فرهاد قنبری:
اتفاقی در کوچه خانمی را دیدم که با استیصال خاصی در حال مشاجره با مردی بود.
از قرار معلوم مرد حاضر در آنجا کارگر سازمانی دولتی ( برق یا گاز درست متوجه نشدم) بود که به علت عدم پرداخت بدهی این خانواده مامور به قطع خدمات شده بود.
خانم با استیصال و بی پناهی آزار دهنده ای التماس می کرد که پول نداریم و شوهرم مریض و بیکار است و شما را به خدا قطع نکنید و...
مرد مامور هم می گفت "خانم این مسائل به من مربوط نیست و من تا اینجا آمده ام باید قطع کنم وگرنه توبیخ می شوم"

این جمله " به من مربوط نیست" جمله ای است که بارها و بارها از کارگزاران دولتی (دولت در مفهوم عام) شنیده ایم.
نیک که بنگریم بیماری ما به دولت مربوط نیست، بیکاری ما به دولت مربوط نیست. فقر ما به دولت مربوط نیست، عدم استطاعت مالی برای پرداخت قبض آب و برق و گاز به دولت مربوط نیست، بیماری لاعلاج ما به دولت مربوط نیست، اینکه فرزندانمان سالی یک وعده غذای مفید نداشته باشند و توانایی تهیه یک دست لباس خوب برایشان نداشته باشیم به دولت مربوط نیست، فرزندانمان به خاطر شرایط بد خانوادگی و اقتصادی به دزدی و فحشا کشیده شوند به دولت مربوط نیست، هر روز بر تعداد کودکان بر سر چهار راهها افزوده شود به دولت مربوط نیست و...

اما در مقابل اینکه با چه کسی به خانه می رویم یا به چه کسی در خیابان قدم میزنیم به دولت مربوط است. اینکه چه لباسی باید بپوشیم و چه لباسی نباید بپوشیم به دولت مربوط است، چه غذا و نوشیدنی باید بخوریم یا نخوریم به دولت مربوط است، از چه رسانه ای استفاده کنیم یا نکنیم به دولت مربوط است....

باید دوباره لغت نامه ها را ویرایش کنیم معنی برخی واژه ها را اشتباهی نوشته اند.
@kharmagaas