سرباز شدم. و. نگه دار مرزی

سرباز شدم
و
نگه دار مرزی
که
هیچش
مال من نبود،
گلوله ای آمد
و
قلب رفیقم را

خاموش کرد
که
او هم
یک متر خاک نداشت
و
حالا
دومتری از خاک
حریم جسمش
می شد.

شلیک کردم
آنسوی مرز هم
یکی به خاک افتاد
و
اونیز
صاحب دومتر
خاک شد.

هر سه
جانبازان خاک گماردگانمان
بودیم،
و
گلوله ها میگفتند
مرز ها
مال شما
نیست
@kharmagaas
داود فروغی