بخشی از پیشگفتار تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی که با وجود داشتن مقام وزارت در دربار مغول، وضعیت آن روزگار را اینگونه توصیف می‌کند:

بخشی از پیشگفتار تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی که با وجود داشتن مقام وزارت در دربار مغول، وضعیت آن روزگار را اینگونه توصیف می کند:

و به سبب تغییر روزگار و تأثیر فلک دوّار و گردش گردون دون و اختلاف عالم بوقلمون، مدارس درس مُندرِس و مَعالم علم مُنطمس گشته و طلبه ی آن در دست لگدکوب حوادث، پای مال زمانه ی غدّار و روزگار مکّار شدند و به صنوف فِتَن و مِحَن گرفتار و در معرض تفرقه و بَوار مُعَرَّض سیوف آبدار شدند و در حجاب تراب متواری ماندند
هنر اکنون همه در خاک طلب باید کرد
زآن که اندر دل خاکند همه پر هنران
کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تَحَرمُز و نَمیمت را صرامت و شهامت نام کنند. هر یک از ابناء السوق در زِیّ اهل فسوق امیری گشته و هر مُزدوری دستوری و هر مزّوری وزیری و هر مُدبری دبیری و هر مُستدفیی مستوفیی و هر مُسرفی مشرفی و هر شیطانی نایب دیوانی و هر کون خری سرِ صَدری و هر شاگرد پایگاهی خداوند حُرمت و جاهی و هر فرّاشی صاحب دورباشی و هر جافِیی کافیی و هر خسی کسی و هر خسیسی رییسی و هر غادری قادری و هر دستاربندی بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی از کثرت مال با جمالی و هر حَمّالی از مساعدت اقبال با فُسحت حال
آزاده دلان گوش به مالش دادند
وز حسرت و غم سینه به نالش دادند
پشت هنر آن روز شکست است درست
کین بی هنران پشت به بالش دادند
در چنین زمانی که قحط سال مروّت و فتوّت باشد و روز بازار ضلالت و جهالت، اخیار، مُمتحن و خوار و اشرار، مُمکّن و در کار کریم. فاضل، تافته ی دام محنت و لئیمِ جاهل، یافته ی کام نعمت. هر آزادی بی زادی و هر رادی مردودی و هر نسیبی بی نصیبی و هر حسیبی نه در حسابی و هر داهیی قرین هر داهیه ای و هر عاقلی اسیر عاقله ای و هر کاملی مبتلا به نازله ای و هر عزیزی تابع هر ذلیلی به اضطرار و هر با تمییزی در دست هر فرومایه ای گرفتار.
@kharmagaas