فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
همیشه یک توصیه درباره فیلم سالو از سوی دوستانی که فیلم را دیده بودند در ذهنم مانده بود و آن اینکه این فیلم را هیچگاه نبین ،اما امروز بلاخره بر ترسم غلبه کرده و به تماشای این فیلم نشستم ،فیلم دو ساعته ای که تماشای آن نزدیک به شش ساعت طول کشید و بارها با قطع فیلم تصمیم به کنار گذاشتن آن گرفتم ولی بعد دقایقی دوباره وسوسه شده و جرات به خرج داده تا پایان فیلم (هر چند بعضی صحنه ها را با چشم بسته) نگاه کردم. اعتراف میکنم این فیلم را راحت فراموش نخواهم کرد( و ایکاش اینگونه نبود)اعتراف می کنم جای جای فیلم از کارگردان فیلم حس نفرت پیدا کردم ،اعتراف می کنم حتی با قاتلان پازولینی به آن صورت خشن هم همدلی کردم و اعتراف میکنم حس انزجار و نفرتی شدید از چهار بازیگر اصلی فیلم به من دست داد

فیلم خشن ترین و غیر انسانی ترین شکل نقد انسان مدرن ،مذهب و بورژوازی است. فکر نمی کنم حتی در منحرفانه ترین شکل های پورنوگرافی امروزی هم کسی جرات به نمایش گذاشتن چنین صحنه هایی را داشته باشد که پازولینی این کار را می کند.

روایت فیلم به اینگونه است که
چهار مرد اصلی ماجرا که به ترتیب دوک، اسقف، عالی‌جناب و رئیس جمهور خوانده می‌شوند. در ابتدا موافقت می‌کنند که با دختران همدیگرازدواج کنند. آنها با کمک افراد خود ۱۸ دختر و پسرجوان را می‌دزدند و به مکان دور افتاده ای می برند . در آنجا آنها بوسیله این دختران و پسران جوان و با کمک ۴ روسپی کهنه‌کار به اعمال شنیع با آنها می‌پردازند و خود را ارضا می‌کنند،اعمالی که هر کدام از آنها مانند شلاقی است که بر روح ببینده فرود می آید و آزارش می دهد.

پازولینی با انتخاب ،دوک ،اسقف،عالی جناب و رئیس جمهور حمله بی رحمانه ای علیه ستون های آریستوکراسی،مسیحیت ،سلطنت و دموکراسی انجام می دهد.
در سراسر فیلم سالو با سقوط مواجه ایم ،سقوطی که هر لحظه مغاکی ترسناک تر و وحشت انگیزتر را به رویمان می گشاید.

شخصیت های کریه و بیمار سالو در جوامع مختلف یافت می شوند و به نظر روز به روز هم در حال بیشتر شدن هستند. افرادی که گهگاهی در صفحات حوادث روزنامه ها یا در دنیای مجازی به وفور با آنها برخورد می کنیم. شاید بهترین نمونه این افراد اعضای گروه داعش باشند که مراسمی شبیه مراسم سالو را اینبار نه در یک ساختمان بلکه در جغرافیای بسیار وسیعتری به نمایش گذاشته اند و شاید روزی کارگردان دیگری جرات کند و لعنت ابدی را به جان خریده و گوشه هایی از آن را تصویر کند.

ژاک لاکان روانکاو/فیلسوف فرانسوی معتقد بود تفاوت انسان با حیوان در این است که انسان می داند با مدفوع خود چه کند.انسان سیفون را می کشد،همه چیز را پاک می کند.برای مثال یک قاتل تمام آثار جرمش را پاک می کند. (همانگونه که در توالت می داند به مدفوعش چه کند)در سالو با انسانی مواجه ایم که می داند با مدفوع خود چه کند اما نه از نوع انسانی که سیفون را می کشد یا پاک می کند بلکه انسانی که آن را با تشریفات خاصی سرو می کند و با لذت می خورد.
سر تا سر فیلم سالو نمایش سرو شدن مدفوع انسان توسط خودش است. چهار شخصیت فیلم نه تنها هیچ دلهره ای برای کشیدن سیفون و پاک کردن کثافت خود ندارند بلکه همه چیز آنها علنی است،همه کثافتشان را (که برخی از آنها از مدفوع نیز چندش آورتر است )به صحنه آورده و با رسومات خاصی به نمایش می گذارند و این همان چیزی است که نفرت و عصبیت بیشتر ما را موجب می شود.

در نهایت تماشای این فیلم را به هیچکس با هر میزانی از توان و تحمل ذهنی و روانی پیشنهاد نمی کنم.
telegram.me/kharmagaas