من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
دیالوگی زیبا و عمیق از «آلکساندر» در فیلم «ایثار» اثر تارکوفسکی …در این یالوگ او از خدا میخواهد بار گناهان بشر را به دوش بگیرد تا
دیالوگی زیبا و عمیق از «آلکساندر» در فیلم «ایثار» اثر تارکوفسکی.
در این یالوگ او از خدا می خواهد بار گناهان بشر را به دوش بگیرد تا جهان را از نابودی نجات دهد.
جهانی که به عقیده تارکوفسکی به چنین ایثاری نیازمند است..
دیالوگ:
«آه خداواندا! در این وقت مخوف ما را نجات بده... مرگ را برای فرزندانم مخواه، و نه برای دوستانم نه همسرم نه ویکتور، یا هر کسی که دوستت دارد، به تو باور دارد، یا هر آن کسی که به تو ایمان ندارد، چراکه نابیناست و فرصتی درخور برای اندیشیدن به تو نداشته، یا به این سبب که هرگز در نهایت ِ اندوه نبوده، و برای کسانی که اینک بیبهرهاند از امید، از آینده، از زندگی، از اقبال ِ اینکه بگذارند افکارشان درجا نزد تو بیاید، کسانی که در ترس غوطهورند و در احساس ِ نزدیک شدن به پایان، میترسند نه برای خود بلکه برای نزدیکانشان، برای آنهایی که حمایتگری جز تو ندارند. زیرا این جنگ ِ آخرین است، و مخوف است، و نه فاتحی به جا میگذارند نه مغلوبی؛ نه شهری، نه روستایی، نه سبزینگی، نه درخت نه آبی در چشمهای نه پرندهای در آسمان...
هر آنچه که مرا به زندگی پیوند میدهد رها خواهم کرد در ازایش تو فقط همه چیز را به همان شکلی برگردان که پیشتر بوده»
@kharmagaas