فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
به جد به این نتیجه رسیده ام که علم سیاست و چگونگی فهم سیاست نیاز به بالاترین ضریب هوشی و درک اجتماعی دارد. به نظر علوم سیاسی ارباب همه علوم است و افرادی که به سیاست می پردازند یا در مورد آن سخن می گویند باید باهوشترین افراد هر جامعه ای باشند.
البته در این راه هم غربی ها بسیار پیش از ما این نکته ( از نوشته های افلاطون) را دریافته و همیشه از میان نخبگان خود ورزیده ترین آنها را برای سیاست ورزی و اداره امور مدینه خود برمی گزینند. در جوامع غربی اکثریت جامعه را با پول و رقص و سکس و فوتبال و سینما و سلبریتی ها و مشروب و فلان و فلان سرگرم کرده اند و در مقابل با همان عده معدود سیاست هایشان را پیش می برند. آنها در این شرایط می دانند که دیگر توده مردم نه در مورد روابط بین الملل نظر خواهند داد و نه در مورد منافع ملی تئوری های مضحک ساخته و در جامعه اشاعه خواهند داد.
در جامعه ما متاسفانه هیچگاه چنین منطقی حاکم نبوده و همیشه سیاست پردازان ( چه در مقام سیاست گذار چه اپوزسیون) از کند ذهنترین افراد جامعه بوده اند و به همین علت همیشه چه در عرصه سیاست داخلی و چه در عرصه بین المللی چیزی جز شکست و پرداخت هزینه های سنگین نصیب مان نشده است.
در ایران امروز به علت بسته بودن دریچه هایی (به مانند غرب مانند رقص و مد و بار و مشروب و...) که توده ها بتوانند از طریق آن هیجانات خود را تخلیه کنند همه به سمت سیاست زدگی ( و نه فهم سیاسی) روی آورده و در زمینه همه مسائل از جمله منافع ملی، تمامیت ارضی و امنیت و امثالهم تئوری پردازی می کنند.
به وضوح مشاهده می کنیم که مردمی که هنوز از درک بدیهی ترین و اولیه ترین پیش نیازهای جامعه مدرن ( مانند دولت و سرزمین) عاجزند و هنوز تفاوت جامعه مدرن با جامعه به عنوان خاستگاههای فرقه ای و قومی را نمی دانند در مورد ریز و درشت سیاست داخلی و خارجی نظر می دهند و مدام این و آن را به دورویی، عافیت طلبی و تحجر متهم می کنند.
توده هایی که عرصه انتخابات را بازی های کودکانه اشتباه می گیرند، امنیت داخلی برایشان مفهومی غیر ملموس است یا رقابت قدرت های بین المللی برای تضعیف کشور را افسانه می دانند و ...
توده هایی که هنوز از صغارت فکری خود ( در زمینه سیاسی) خارج نشده اند اما در مورد هر مسئله همه وجود دهان شده و فریاد می کشند.
توده هایی که حتی قدرت درک ساده ترین واقعیت ها را از دست داده اند و حتی واقعیت حاکم بر کشورهای همسایه و سناریوهای مشابه را متوجه نمی شوند.
البته این به معنای این نیست که افرادی که علوم سیاسی خوانده اند با بقیه تفاوت فاحشی دارند (معتقدم در ایران رشته ای به نام علوم سیاسی وجود ندارد و انچه با نام این رشته تدریس می شود مجموعه کاملی از خزئبلات است) بلکه کلا در این کشور بنیادی برای تربیت سیاست مدار و سیاست شناس وجود ندارد..
@kharmagaas