من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
حسین بن منصور حلاج را در ظهر ماه صیام از کوه جذامیان گذر افتاد
حسین بن منصور حلاج را در ظهر ماه صیام از کوه جذامیان گذر افتاد.
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.
حلاج بر سر سفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.
جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند،
حلاج گفت : آنها رو زه اند و برخاست.
غروب هنگام افطار حلاج گفت : خدایا روزه مرا قبول بفرما.
شاگردان گفتند:استاد ما دیدیم که روزه شکستی!؟
حلاج گفت : ماه مهمان خدا بودیم، روزه شکستیم، اما دل نشکستیم!!!
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم
@kharmagaas