من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
فرهاد قنبری:. شکست آموزش وپرورش در ایران (این مطلب را سال گذشته اول مهر در کانال قرار داده بودم)
فرهاد قنبری:
شکست آموزش وپرورش در ایران (این مطلب را سال گذشته اول مهر در کانال قرار داده بودم)
☑️ هدف آموزش و پرورش همانگونه که از نام آن پیداست ،پرورش شهروندانی کارآمد ،قانون مدار و پرورش یافته با اصول اخلاقی و اجتماعی بالاست.
در گفتار عامیانه نیز همیشه هدف آموزش و پروش و کسب علم را رشد و تعالی انسان می دانسته اند.
به وفور از خانواده یا آشنایان و معلمانان شنیده ایم که گفته اند «برو درس بخوان تا برای خودت کسی شوی» ،«درس بخوان تا بفهمی دنیا دست کیست و احمق نباشی» یا اینکه «برو درس بخون تا آدم شی» و حرف ها و نصیحت هایی از این قبیل.
اما این برای خودمان کسی شدن یا خروج از طفولیت فکری و درک بهتر دنیای اطراف همان کاری است که آموزش و پروش با ما می کند؟؟ آیا نظام آموزشی ما شهروندانی اخلاق مدار و متفکر و مسئولیت پذیر پرورش می دهد؟
فلسفه وجودی آموزش و پرورش سال به سال خود را بیشتر به دست فراموشی سپرده است.
با پیدایش انواع مدارس طبقه بندی شده مانند نمونه ،تیزهوشان و شاهد و همچنین کلاسهای آموزش تست زنی که سال به سال نیز در حال گسترش است هدف آموزش را رسیدن به مراتب بالای تحصیلی و کسب سود و درآمد بیشتر تعریف میکنند و به نوعی قدرت تفکر و پرسشگری را که هدف اصلی آموزش است از بین میبرند
امروزه تنها ملاک سنجش یادگیری دانش آموزان میزان قدرت و مهارت آنها در تست زنی ریاضی و علوم و زیست و فیزیک و..است.
معلم و مدرسه موفق ،معلم و مدارسی هستند که در امتحانات و رقابت های بین مدارس و استانی و کشوری دانش آموزانشان بالاترین درصدهای تست را زده باشند.
در این میان بنگاههای اقتصادی مانند گاج و قلمچی و مدرسان شریف و امثالهم مدام از رسانه های عمومی به ویژه صدا و سیما اینگونه تبلیغ می کنند که تنها راه خوشبختی دانش آموزان مراجعه به ما و استفاده از کتاب های کمک درسی ماست.
این هجمه های تبلیغاتی اغلب باعث می شود خانواده ها با صرف هزینه های بالا و فشار مضاعف بر فرزندان خود از آنها بخواهند مانند ربات های کوکی تست زن عمل کنند و از سوی دیگر کودکان را مدام با همکلاسی ها و اقوام شان مقایسه نمایند.
فشار و استرسی که بر دانش آموزان وارد می شود از چند جهت است. از یک سو هزینه های از دست رفته خانواده را می بییند که هر جور شده برای قدردانی از آنها هم شده باید خوب تست بزند. از سوی رقابتی است که با همکلاسی ها و دوستان خود آغاز کرده که آن هم استرس مضاعفی را بر آنها تحمیل می کند.
استرس و فشاری که اغلب نوجوانان به هیچوجه تحمل آن را نداشته و گاها باعث پرخاشگری، گریه یا گوشه گیری آنها می شود.
باید اذعان کرد که نظام آموزشی که با هدف تبدیل شدن به کارخانه آدم سازی شکل و سامان گرفته بود امروزه به ابزاری برای استفاده بنگاههای اقتصادی و تربیت دانش آموزانی بدون قدرت استدلال و تفکر و تبدیل آنها به ماشین های تست زنی تغییر کاربری داده است.
این وضعیت اشاره شده وضعیت مدارس خاص و غیرانتفاعی است. در مدارس معمولی اوضاع به مراتب بدتر است
در این مدارس اغلب دانشآموزان هنگامی که با بازخواست معلمان در مورد چرایی عدم مطالعه و علاقه مندی به کتاب و درس مواجه می شوند ،پاسخ یکسانی میدهند.
اینکه درس بخوانیم که چه شود؟ اینکه شما که درس خواندهاید به کجا رسیدهاید و مگر حقوقتان چقدر است؟
یا مثلا فلان دلال و بنگاهی مگر چقدر سواد دارد که الان میلیاردر است و بسیار مثالها که مثلا فلان اختلاسگر و فلان خواننده و بازیگر و فوتبالیست مگر چقدر خواندهاند که الان این همه ثروت دارند؟ یا مثال نقض اینکه فلان پسر خاله یا عمو و همسایه ما لیسانس و فوق لیسانس فلان رشته را دارد و الان بیکار است یا در فروشگاهی یا با تاکسی کار میکند.
نکته قابل تامل و سوالبرانگیز این است که چرا نظام آموزشی ما (که اغلب متون آن بیتوجهی به مادیات را تبلیغ میکند) نوجوانانی با چنین ولع ثروت اندوزی را در خود پرورش میدهد؟
چرا نوجوانان بدون توجه به منشا ثروت فلان رانت خوار یا بدون توجه به سطح فکر و درک اجتماعی فلان فوتبالیست و بازیگر فقط میخواهند خود را در چنین جایگاهی ببیند؟
بیشک ایراد اصلی از نظام آموزشی است که چنین ذهنیتی را دانشآموزان به وجود میآورد که به جای اینکه هدف آموزش را یادگیری شیوه زیست اجتماعی و بالاتر رفتن سطح فکر و اندیشه خود بدانند، تنها هدف آموزش را در کسب ثروت میدانند و کتاب و علم را به ابزار سطحی و ساده و معیار سنجشی برای توانستن یا عدم توانستن کسب ثروت تقلیل میدهند.
این نوع برخورد دانشآموزان ریشه در نوع نگاه و فلسفه کلان سیاستگذاران آموزشی دارد، زیرا هدف آموزش را به جای اینکه تربیت شهروندان خوب تعریف کنند، کسب درآمد و مشاغل عالی تعریف نمودهاند. (البته عوامل دیگری همچون ،برخی متون درسی ناکارآمد،ضعف عوامل اجرایی مدارس،ضعف و بی توجهی برخی معلمان هم در شکست پروژه آموزش و پرورش موثر هستند)
@kharmagaas