من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
شعر «با چشمها» را احمد شاملو پس از انقلاب سفید شاه سروده است. با چشمها
شعر " با چشم ها" را احمد شاملو پس از انقلاب سفید شاه سروده است. طبق گفته شاعر این شعر در پاسخ به کسانی است که به انقلاب سفید و اصلاحات شاهی دل بسته بودند...
با چشمها
ز حیرت این صبح نابهجای
خشکیده بر دریچهی خورشید چارتاق
بر تارک سپیدهی این روز پابه زای،
دستان بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.
فریاد برکشیدم:
اینک
چراغ معجزه
مردم
تشخیصِ نیمشب را از فجر
درچشمهای کوردلیتان
سویی به جای اگر
ماندهست آنقدر،
تا از کیسه تان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمان شب
پرواز آفتاب را
با گوشهای ناشنوایتان
این طُرفه بشنوید:
در نیم پردهی شب
آواز آفتاب را
دیدیم
گفتند: خلق نیمی
پرواز روشناش را.آری
نیمی به شادی از دل
فریاد برکشیدند: با گوش جان شنیدیم ، آواز روشنش را
باری
من با دهان حیرت گفتم :
ای یاوه
یاوه
یاوه
خلایق !
مستید و منگ؟!!
یا به تظاهر تزویر میکنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تائبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی !
هر گاوگندچاله دهانی
آتشفشان روشن خشمی شد :
این غول بین
که روشنیِ آفتاب را
از ما دلیل میطلبد.
توفان خندهها......
@kharmagaas