وقتی نام کوچک او را. در حضور من بر زبان می‌آورند. از کنار هیزمی خاکستر شده

وقتي نام کوچک او را
در حضور من بر زبان مي آورند
از کنار هيزمي خاکستر شده
از گذرگاه جنگلي ميگذرم
بادي نرم و نابهنگام ميوزد
و قلب من در آن
خبرهايي از دوردست ها ميشنود ، خبرهاي بد
او زنده است ، نفس ميکشد
اما ، غمي به دل ندارد
@kharmagaas
آنا آخماتووا