فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
مرگ زاینده رود.

زاینده رود تا سالهایی نه چندان دور قلب تپنده یکی از زیباترین و تاریخی ترین شهرهای ایران بود.
زاینده رود برای ساکنان اصفهان و شهرهای اطراف نه فقط یک رود بلکه سرچشمه زندگی و حیات بود، سرچشمه ای که گاهی ردیف های اولین قرار عاشقانه را می نوشت، گاهی محل نشستن شاعری و گفتن سرودی زیبا می شد، گاهی مسافری را در زیبایی خود محو می کرد و گاهی ماوا و پناهگاهی برای دل های تنگ و بی قرار بود.
زاینده رود بخشی از زندگی روزمره بود، آن بخشی که زندگی را به طبیعت وصل و چفت و بست می داد.
زاینده رود برای روستاها و شهرهای کوچک اطراف اصفهان لقمه نانی بود که چراغ خانه ها را روشن نگه می داشت.

اما امروز نگاه مهندسی، تکنولوژیک و مادی روح این زندگی را زخمی کرده است.
نگاهی که نه قرار عاشقانه می شناسد و نه برای شاعر و دل خسته ای که قرار بود با نشستن در کنار رود با خود خلوت کند تره ای خورد می کند.

در این نگاه تک بعدی با بهانه توسعه فقط کسب درامد و سود بیشتر مد نظر قرار دارد و زندگی تباه شده کشاورزی که چندین نسل چشمانش به جاری شدن این آب وابسته بوده است، ارزش چندانی ندارد.
در این نگاه به صرفه نیست که آبی که می توان از آن بهره برداری بهتر کرد و سود بیشتری به دست آورد، همینگونه بی جهت در چهار فصل سال جاری باشد.
این نگاه همان نگاهی است که تمام هستی را به عنوان منبعی برای بهره برداری بیشتر توسط انسان حریص، معنی و تفسیر می کند.
@kharmagaas