من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
در فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» روند تغییر دنیا به سمت خشونت افسار گسیخته، بی رحم، و خالی از هر گونه نشان انسانیتی به نمایش گذاش
در فیلم « جایی برای پیرمردها نیست» روند تغییر دنیا به سمت خشونت افسار گسیخته ، بی رحم، و خالی از هر گونه نشان انسانیتی به نمایش گذاشته می شود.
در این فیلم خبری از خانواده ، نوع دوستی، عشق ، خدا و معنویت مشاهده نمی شود، جهانی که برادران کوئن در این فیلم تصویر می کنند جهانی بی رحم و خشن است.
کلانتر پیر شهر در به در دنبال قاتل است و در این مسیر هر روزه با جنایتی هولناک روبه رو شده و از درک آن عاجز می ماند. او خوب می داند که در چنین جهانی دیگر جایی برای او و امثال او وجود ندارد.
کلانتر در دیالوگی که حاصل از رنج و ناامیدی است می گوید «تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا ، از یه جایی وارد زندگیم بشه ، ولی اون هیچوقت نیومد ؛ البته سرزنشش نمیکنم ، اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمیکردم...»
کلانتر از غیاب خدا در جهان شکوه کرده و با لعنی طعنه آمیز می گوید، دیگر جایی برای خدا هم وجود ندارد.
@kharmagaas