من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


فرهاد قنبری:

ورق بازی امام جماعت سابق مسجد الحرام در عربستان موجی از خوشحالی (و در عین حال افسوس) را برای برخی هموطنان ما به همراه داشته است. خوشحالی از آن جهت که فکر می‌کنند عربستان یکی دیگر از دروازه‌های بزرگ تمدن بشری را به روی خود گشود و افسوس از آن جهت که چرا ما نتوانسته‌ایم به گرد پای آنها هم برسیم و چرا شاهزاده سفید پوش و سوار بر اسب تمدنی ما در افق نمایان نمی‌شود …جدای از اینکه ورق بازی کردن امام جماعت یک شهر فقط در جامعه ما می‌تواند به عنوان یک نشان توسعه تحلیل و بررسی شود باید گفت ما از این امام جمعه‌ها و جماعت‌ها نه تنها کم نداشته‌ایم بلکه همیشه سرآمد بوده‌ایم. امامان جماعتی که همیشه منتظر بوده‌اند ببینند تا قبله عالم و اوامر ملوکانه سفره خود را به سمت کدام درگاه پهن می‌کنند تا قبل از ایشان در همانجا حاضر شده و مرزهای احکام الهی را به همان سمت و سو بچرخانند. از زمان تشکیل خلافت اسلامی تا تشکیل حکومت‌های ایرانی و دستگاه صفوی تا مشروطه و امروز همیشه چنین بساطی وجود داشته و خواهد داشت‌. ورق بازی کردن امام جماعت مسجد الحرام هم از همین جنس است، ایشان غلام حلقه به گوش درگاه خانواده سعودی است ت ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. فیلم «بی عشق» ساخته آندره زویاگینتسف کارگردان روسی است

این فیلم روایت تلخی از گم گشتگی انسان هایی است که در چرخه بی رحم بورکراسی و تکنولوژی، روح انسانی خود را از دست داده و به ماشین بی احساسی تبدیل شده‌اند. «بی عشق» داستان زوجی است که بدون هیج عشقی سالها با هم زندگی کرده‌اند و حال هر دو در روابطی خارج از چارچوب خانواده دنبال دستی نجات بخش و یاری گرند تا شاید نجوای عشق را بشنوند. کارگردان اغلب حضور زن و مرد، با معشوقه‌های جدیدشان را در رختخواب نشان می‌دهد و به مخاطب اینگونه القا می‌کند که انسان‌ها عشق را با چیز دیگری اشتباه گرفته است و در این راه تلاش نومیدانه‌ای را در پیش گرفته‌اند …گم شدن فرزند دوازده ساله شان (که انگار بود و نبودش برایشان فرق چندانی نداشت) که هر دو زوج از به دنیا آمدن آن پشیمان هستند، گرهگاه اصلی فیلم است که کارگردان از طریق آن نقدهای خود به فضای اجتماعی جامعه خود را مطرح می‌کند. فیلم تا آخر فضای بی روح و سردی را نمایش می‌دهد، فضایی که در پایان فیلم نیز بر چهره غمزده و خالی از عشق تک تک کارکترها خود را نشان می‌دهد‌ … «بی عشق» داستان پیش پا افتاده و کلیشه‌ای، زوج عاشقی که بعد مدت‌ها از هم جدا افتاده‌اند نیست، این فیلم توص ...
  • گزارش تخلف

یک روز سنگ قبر احمد شاملو را می‌شکنند و روز دیگر شجریان را آماج فحش هایشان قرار می‌دهند

اصغر فرهادی و کیارستمی را دشمن کشور توصیف می‌کنند و روزی دیگر در بالاترین نقطه ایران با سنگ به جان عکس مصدق می‌افتند. برای تخریب تخت جمشید و پاسارگاد نقشه می‌کشند، مولوی را ملعون و ملحد می‌نامند و با نارنجک به مقبره فردوسی حمله می‌کنند … …. کیستند و چه می‌خواهند معلوم نیست ولی آنچه به وضوح مشخص است این است که با تاریخ، تمدن، فرهنگ و ایرانیت دشمنند. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

در بحث مربوط به توریست آمریکایی و رفتار ایرانیان با او، آن وجهی که بیشتر مورد توجه قرار گرفت و باعث برخی ناراحتی‌ها شد، دوستی و رابطه او با دختران ایرانی بود. در این نگاه توجه چندانی به اصل مطلب که وادادگی «من ایرانی» در برابر «غربی برتر» صورت نگرفت. به نظر من بیشتر این نوع واکنش‌ها از نگاه مردسالارانه صورت می‌گیرد که معتقد است در بعد کلان و بین المللی زن ایرانی ناموس و دارایی اوست که حق ندارد با کسی به غیر از او رابطه داشته باشد.. اگر نگاهی به کامنت هایی که در صفحه اینستاگرام گلیشفته فراهانی است، داشته باشیم، می‌بینیم که بسیاری از توهین‌ها و فحاشی‌ها به این دلیل صورت می‌گیرد که معتقدند او با برهنه شدن و بازی در فیلم غربی باعث لطمه زدن به حیثیت و آبروی ایرانیان شده است. در این نگاه زن ایرانی جزیی از دارایی مرد ایرانی است که نباید پیش غریبه به نمایش گذاشته شده یا با او رابطه‌ای داشته باشد و بالطبع هر کسی که این کار را انجام دهد باعث آبرو ریزی شده و باید تقاص پس بدهد. فیلم لاتاری هم که این میزان مورد استقبال قرار گرفت از چنین منطقی تغذیه می‌کند و قهرمان فیلم کسی است که از مردی که با زن ا ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. بنیادگرایان مجازی

«دختری ایرانی در آمریکا اقدام به تیر۳ اندازی به کارمندان شرکت یوتیوب نموده و سپس خودکشی کرده است». با خواندن این خبر، ما هم به مانند تمام غربی‌ها فکر می‌کنیم که یک خاورمیانه‌ای دیگر در راستای اهداف گروه داعش دست به چنین اقدامی زده است اما بررسی‌ها و اخبار مربوطه نشان می‌دهد که ایشان نه تنها گرایشی به این فرقه‌ها و ایدئولوژی‌ها نداشته بلکه در عالم دیگری سیر می‌کرده است …این خانم با نام «نسیم اقدم» ظاهرا برای بسیاری از به اصطلاح «کول‌های» فضای مجازی چهره آشنایی بوده است تا هر روز با حضور در صفحه او و لایک کردن و گذاشتن کامنت‌های تمسخر آمیز و فحاشی به او، اوقات خوشی را برای خود خلق نمایند.. فضای مجازی به مانند فضای واقعی، پولدارها و فقرا، زشت‌ها و خوشگل‌ها، مذهبی‌ها و غیر مذهبی‌ها، قهرمانان و بزدل‌ها و حال تروریست‌ها و بنیادگرایان خود را تولید کرده است. فضای مجازی به فردیت نابود شده افراد در جامعه اجازه می‌دهد تا برای خود صفحه شخصی داشته باشند و از آن طریق خود را به همان گونه‌ای که فکر می‌کنند و دوست دارند عرضه کنند‌. این تکیه بر «من مجازی» به جای من واقعی در جامعه ما که افراد احساس می‌کن ...
  • گزارش تخلف

ایستاده روی پلک‌هایم. گیسوانش در موهایم. هیات دستانم را دارد،

رنگ چشمانم را دارد،. غرق می‌شود در سایه‌ام. مثل سنگی در آسمان.. چشمانش همیشه باز. نمی‌گذارد به خواب روم. رویاهای آکنده از نورش. خورشیدها را بخار می‌کند. به خنده می‌اندازدم، گریه و خنده،. حرف زدن بی ‌‌هیچ حرفی برای گفتن. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

چندی قبل کلیپی (که در همین کانال هم به اشتراک گذاشته شد) منتشر شد که در آن فردی با گریم و صحبت به زبان انگلیسی خود را توریست غربی معرفی کرده و از مردم آدرس می‌پرسید و لحظاتی بعد با چهره یک شهروند افغانستانی همان آدرس را می‌پرسید اما در عمل واکنش‌های کاملا متفاوتی از هموطنان دریافت نمود. در مورو اولی مردم تا آنجا که زبان یاری می‌کرد به او کمک کرده و حتی با او همراه می‌شدند تا آدرس مذکور را نشان دهند ولی در مورد دوم کسی حتی حاضر به مکث کردن چند ثانیه‌ای هم نمی‌شد. مهمان نوازی و استقبال از فرد غریبه در جامعه فی نفسه امر پسندیده و قابل تمجیدی است اما رفتار دوگانه در برابر میهمان شرقی و افریقایی با مورد غربی امر تامل برانگیزی است. به عنوان مثال بسیاری از چینی‌ها، هندی‌ها یا اعراب در جوامع مختلف غربی از جمله امریکا زندگی می‌کنند ولی هنوز با نشان دادن نمادهای فرهنگی خاص خود (از قبیل لباس پوشیدن، غذاهای ملی و محلی، اعتقادات و.) تلاش می‌کنند که به جامعه میزبان تفهیم کنند که چینی، هندی یا عرب هستند و بر هویت ملی و قومی خود تاکید می‌کنند اما بسیاری از هم وطنان ما در بدو ورود به جامعه غربی در لباس ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. این منطق «کارکرد ممنوعیت» را به وضوح در کشورمان می‌توان مشاهده کرد

در گرایش به استفاده از ماهواره یا بسیاری موارد مشابه دیگر …کافیست به مصرف مشروبات الکی نگاهی بیندازیم، با اینکه چهار دهه از جمع آوری مشروب فروشی‌ها در ایران می‌گذرد، نه تنها مصرف مشروبات کاهش پیدا نکرده بلکه افزایش نیز داشته است و در میان برخی اقشار مصرف زیاد مشروب به عنوان نوعی ارزش تلقی می‌شود. در خوابگاههای دانشجویی و جمع‌های دوستانه به وفور مشاهده می‌شود که افراد برای اثبات اینکه مشروب خوار قهاری هستند شروع به بلوف زدن‌های عجیب و غریب می‌کنند و برای اثبات این گفته خود تا بالا آوردن و رفتن به بیمارستان حاضر به کنار گذاشتن پیک هایشان نیستند. (دوستی نقل می‌کرد در دوبی، اتباع کشورهای دیگر به کسی که زیاد مشروب می‌خورد می‌گویند ایرانی خوری نکنید) یا در مواردی برخی جوانان خطر مصرف مشروبات بدون ایمنی که باعث کوری یا از دست دادن جانشان می‌شود را هم به جان می‌خرند. بخش تامل انگیز ماجرا آنجاست که مشروبی که قرار بود به عنوان یک ضد ارزش از جامعه جمع آوری شود خود به چنان ارزشی تبدیل شده است که اگر در بزمی یا جمع دوستانه‌ای اعلام کنی به مصرف مشروبات علاقه‌ای نداری به عنوان شخص نادان و امل شناخته ...
  • گزارش تخلف

مصاحبه‌گر: آثار آنتونیونی؟.. اولی «آگراندیسمان»، که شخصا آن را چندین بار دیده‌ام

و دیگری «شب». «فریاد» را روی نوار ویدئو دارم. خدای من چه فیلم ملال‌آوری است! آن‌قدر خسته کننده است که مات می‌شوید …مصاحبه‌گر: نظرتان در مورد فرم آثار آنتونیونی چیست؟. برگمان: فلینی، کوروساوا و لوئیس بونوئل مثل تارکوفسکی در یک مسیر هستند، اما آنتونیونی راه خودش را رفت، ‌ برای همین تاریخ انقضاء او زود تمام شد و با طبع خسته‌کننده‌اش خود را خفه کرد. فیلمهای او عمدتا مرا خسته می‌کند. فکر می‌کنم آنتونیونی هرگز به درستی بر جنبه‌های فنی آثارش اشراف نیافت. اهل زیبایی‌شناسی بود؛ اما برای مثال وقتی به نوع خاصی از یک جاده در «صحرای سرخ» نیاز داشت، خانه‌ها و آن جاده‌ی لعنتی‌اش را رنگ می‌زد. یعنی تلقی‌اش زیبایی‌شناسانه بود. ...
  • گزارش تخلف

مصاحبه‌گر: می‌گویند فیلم‌های اورسن ولز را نمی‌پسندید. آیا چنین است؟. برگمان: او فقط یک شوخی است

ولز برای من قلابی است. ستایش‌های نثارشده به او بیش از حد اغراق‌آمیز است. او آدمی توخالی بود و کارهایش جذابیتی هم ندارد. او مرده است …مصاحبه‌گر: حتی همشهری کین؟. برگمان: بله، می‌دانم این فیلم – که من یک نسخه از آن را هم دارم – محبوب همه‌ی منتقدین سینما است و همیشه هم در رأس بهترین‌های انتخابی قرار دارد؛ اما واقعا دلیل این همه ستایش را نمی‌فهمم. این فیلم تماما خسته کننده است. بعلاوه، به بازی‌های «همشهری کین» نگاه کنید، همه‌شان افتضاح هستند. ولز با نقابی که به چهره‌اش چسبیده راه می‌رود. قرار است ویلیام راندلف هرست، میلیاردر معروف باشد، اما می‌توانید در همه‌ی صحنه‌ها فاصله‌ی بین نقاب روی صورت و پوست‌اش را تشخیص دهید. ...
  • گزارش تخلف

بخش هایی از مصاحبه اینگمار برگمان (در هشتاد و چهار سالگی) کارگردان نامدار سوئدی در مورد برخی کارگردانان سرشناس سینمای جهان👇👇👇

مصاحبه‌گر: آیا به سینمای تارکوفسکی علاقه دارید؟. اینگمار برگمان: تارکوفسکی حکم یکی از بزرگ‌ترین و فراموش‌شده‌ترین تجربه‌های سینمایی‌ام را به من بخشیده. در ساعات دیروقت یکی از شب‌های سال ۱۹۷۱ در یکی از اتاق‌های «انستیتو فیلم سوئد» به همراه کیل گرد (Kjell Grede) چند حلقه فیلم یافتیم. از مأمور نمایش فیلم‌ها پرسیدم «این چیه؟» و او پاسخ داد «اوه، چند فیلم آشغال روسی.» اما نام تارکوفسکی را روی یکی از حلقه‌ها دیدم. رو به گرو گفتم: «گوش کن در مورد این فیلم چیزهایی خوانده‌ام؛ باید ببینیم چیه.» بنابراین مأمور نمایش فیلم‌ها را اغوا کردیم آن فیلم را نشان‌مان دهد. «آندره روبلف» بود. ساعت دو و نیم صبح بود که من و گرو با چشمان سرخ بیرون زدیم. حیرت‌زده بودیم. آن تجربه را هرگز فراموش نمی‌کنم. ...
  • گزارش تخلف