من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


آقای برگمان عزیز. هفتادمین سالروز تولدتان را تبریک می‌گویم

کارهایتان را هر بار که می‌بینم عمیقن تحت تاثیر قرار می‌گیرم و بسیار از آنها آموخته‌ام و دلگرم شده‌ام. امیدوارم همچنان سالم و سرحال باشید و برایمان فیلم هایی کم نظیر بسازید. در ژاپن دوره می‌جی (اواخر قرن نوزدهم)، نقاشی می‌زیست به نام تسای تومیوکا. او، در دوران جوانیش نقاشی‌های خوبی کشیده بود، ولی وقتی به هشتاد سالگی رسید، یکباره نقاشی هایی کشید که بر کارهای قبلی اش بارها برتری داشت؛ گویی که هنرش به شکوفایی باشکوهی دست پیدا کرد. هر بار که نقاشی‌های او را می‌بینم، متقاعد می‌شوم که انسان تا به هشتاد سالگی نرسیده، نمی‌تواند کارهای حقیقتن عالی اش را خلق کند. آدمی به شکل نوزادی متولد می‌شود، به یک نوجوان مبدل می‌شود، از مرز جوانی می‌گذرد، زندگی مستقلش را آغاز می‌کند و دست آخر قبل از آن که دفتر زندگی اش بسته شود، به کودکی باز می‌گردد. به عقیده من، این آرمانی‌ترین شکل زندگی است. فکر می‌کنم شما هم با من هم عقیده باشید که انسان در این دوران کودکی مجدد است که می‌تواند بی هیچ قید و بندی آثار حقیقتن خالص بیافریند. من اکنون ۷۷ ساله‌ام و معتقدم که کار واقعیم تازه شروع شده است. ...
  • گزارش تخلف

هستی خود به خود معنا و صدایی ندارد و این انسان است که به با نامگذاری و تعاریف آن را برای خود معنی می‌کند

نامگذاری سیزده فرودین به «روز طبیعت» نیز از همان معانی و تعاریفی است که انسان ایرانی از دریچه و چشم انداز خود به هستی اطلاق کرده است. اما اگر طبیعت هم زبان داشت و می‌توانست از چشم انداز خود هستی را تفسیر و معنا کند بی شک روز سیزده فرودین را نه روز طبیعت بلکه روز حمله ایرانیان به طبیعت نامگذاری می‌کرد. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

یکی از راههای شناخت توسعه یا سقوط اخلاقی و انسانی یک جامعه شیوه برخورد افراد آن جامعه با طبیعت، گیاهان و سایر جانداران است. این شیوه برخورد در نحوه پرورش و نگهداری گیاهان و حیوانات توسط کشاورزان و دامداران، میزان علاقه مندی مردم به شکار، نوع برخورد مردم با حیوانات اهلی در محیط و محلی که زندگی می‌کنند، نحوه استفاده از درختان، جنگل‌ها، چشمه‌ها و. هویداست‌‌‌ …تقسیم معقوله «شکار» به قانونی و غیر قانونی خود حاکی از نگاه متوحشانه انسان به سایر جانوران است. قرار گرفتن در جایگاه قانونگذار برای گرفتن یا نگرفتن جان حیوانات حقی نیست که انسان برای خود در نظر بگیرد و این نگاه ریشه در خود سرور بینی انسان دارد. بریدن درختان و قاچاق آنها برای کسب اندکی سود که به قیمت نابودی طبیعت تمام می‌شود از دیگر موارد غم انگیزی است که دشمنی و جنگ انسان با طبیعت را نشان می‌دهد‌‌‌ …انسان خود برتر بین و زیاده خواه اگر می‌خواهد زمین هنوز جایی برای زیست تمام جانداران (از جمله خودش) باشد، باید سکوی اشرف مخلوقات، سروری بر طبیعت و نگاه ابزاری به سایر حیوانات و گیاهان را کنار بگذارد و بپذیرد که خود نیز به مانند سایر حیوانا ...
  • گزارش تخلف

کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می‌بریم، همچون آینه‌ای است که خود را در آن می‌بینیم

هنگامی که نام خدا را می‌شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیش‌تر مواقع در ترس و شرم به سر می‌بری. اما اگر هنگامی که نام خدا را می‌شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است. شافاک ...
  • گزارش تخلف

همه چیز را نمی‌توان توضیح داد. این مشکل بزرگ فیلم مستند است

مستند گویی خودش را در دام خودش گرفتار می‌کند. اگر من دارم فیلمی در مورد عشق می‌سازم، نمی توان وارد اتاق خواب کسی شوم که آدم‌های واقعی خصوصی‌ترین لحظات خود را در آن می‌گذرانند … …من امروز می‌توانم مقداری کلیسیرین بخرم، چند قطره در چشم بازیگر زن بریزم و بی درنگ اشک اش را دربیاورم. من چندین بار موفق شده‌ام از اشک‌های واقعی فیلم بگیرم. این به کل فرق می‌کند. من از اشک‌های واقعی می‌ترسم. در واقع اصلا نمی‌دانم که این حق این را داشتم که از آن اشک‌ها فیلم برداری کنم یا نه. این جور مواقع احساس کسی را دارم که سر از منطقه‌ای درآورده که در واقع منطقه ممنوعه است. دلیل اصلی که من از مستند فرار کردم همین بود. کیشلوفسکی. ...
  • گزارش تخلف

بر روی دفتر‌های مشق ام. بر روی درخت‌ها و میز تحریرم. بر برف و بر شن

می‌نویسم نامت را. روی تمام اوراق خوانده. بر اوراق سپید مانده. سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر. می‌نویسم نامت را. بر تصاویر فاخر/ روی سلاح جنگیان/. بر تاج شاهان. می‌نویسم نامت را. بر جنگل و بیابان.
  • گزارش تخلف

بعدها از چیزهایی که دیده‌ایم سخن به زبان نمی‌آوریم. چشم‌ها خود سکوت را می‌فهمند. تنها گام‌ها هستند

که هاون‌ها را محکم‌تر می‌کوبند. آجرها را می‌چینیم. به دور خود دیوار می‌کشیم. این گونه از زمستان می‌گذریم. از باران، از سرما. چه زیبایند همین آجرهای سرخ. همین ارتش سرخ آجرها. که در آفتاب، رخت هایش را خشک می‌کند. با صلح. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. سریال پایتخت تنها سریال تلویزیون است که در ده سال گذشته آن را نگاه کرده‌ام

پایتخت به نظر من تنها سریال طنزی بود که بدون افتادن در دام لودگی و ادا اطوارهای حال به هم زن و با تکیه بر فیلمنامه و داشتن داستان، سعی در خنداندن مخاطب داشت. در سری جدید این سریال نیز چندین قسمت اول به مانند سری‌های قبل سعی در ادامه همان روند داشت اما پس از گذشت چند قسمت و با ضعیف‌تر شدن موقعیت‌های داستانی طنز، این سریال نیز در دام اکثر سریال‌های طنز مشمئز کننده صدا و سیما گرفتار شد و سوژه‌ها با تکیه بر کلیشه‌های تکراری سریال سعی در خنداندن زوری مخاطب خود نمودند. شوخی‌های کلامی و رفتاری مبتذل، ایجاد شرایط طنز با موضوع ازدواج کودکان و نگاه تجاری و کاسبکارانه به احساسات تماشاگران از موضوعات تاسف برانگیز سری جدید این سریال است … سه قسمت آخر پخش شده از این سریال بیشتر از آنکه موقعیت طنزی با خود همراه داشته باشد، تبلیغ جاذبه‌های گردشگری کشور ترکیه بوده است. به نظر، کارگردان به خوبی به عامل اصلی تحریک ذائقه گردشگر ایرانی واقف است و در این راستا از همه جوانب تبلیغ از قبیل نشان دادن نماهایی از ساختمان‌های مجلل، سواحل زیبا، شب‌های شاد و برجسته کردن زن (به گونه‌ای که در اغلب سکانس‌ها زنی شیک و ب ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. «من دانیل بلیک» فیلمی نام آشنا برای ما ایرانی هاست

فیلمی که در رقابت با فروشنده فرهادی توانست نخل طلای آن سال را (کاملا به حق) از آن خود کند … «من دانیل بلیک» روایتی از تحقیر شدگی انسان در عصر سرمایه داری است. کن لوچ در این فیلم به صورت بی رحمانه‌ای به احساسات ببیننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد تا تلنگری بر وجدان‌های خفته وارد کند. فیلم نقد تندی بر چگونگی تبدیل شدن انسان به یک «شماره» در جهانی است که رسانه‌ها و سیاست داران می‌خواهند چهره کثیف آن را بزک کنند. انسانی که کرامت، شخصیت و انسانیتش هر روز در دستگاه عریض و طویل بورکراسی پایمال می‌شود‌ انسانی است که به شماره شناسنامه، پرسنلی، ملی و تامین اجتماعی و امثالهم تقلیل یافته است. دیالوگ پایانی فیلم، جملاتی است که به عنوانی به عنوان مانیفست دانیل بلیک در مراسم تدفین او توسط قربانی دیگر سیستم، قرائت می‌شود:. «من یک مشتری، ارباب رجوع یا کارمند نیستم. من علاف، یک گدا یا دزد نیستم. من یک شماره تامین اجتماعی یا یک نقطه روی صفحه نمایش نیستم. مالیاتم را داده‌ام و تمام و کمال به این کارم افتخار می‌کنم. ...
  • گزارش تخلف