من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


تو آن فصل را در چهره من می‌بینی. که پاییز برگها را به یغما برده. و جز چند برگ زرد

که در برابر سرما به خود می‌لرزند نمانده. بر شاخه هایی که پرندگان. چون گروه آواز خوان بر آن تا دیر گاه نغمه سر می‌دادند. تو غروب آن روز را در چهره‌ام می‌بینی. که خورشید سر بر بالین شب گذاشته. و جامه سیاه به تن کرده. تو در من فروغ آن آتش را می‌بینی. که به خاکستر جوانی نشسته. چون تخت مرگ که به ناچار باید بر آن آرامش گیرد. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

پس از شکست هیتلر و فروپاشی فاشیسم در آلمان، برخی از سران برکنار شده دولت نازی، از اردوگاه‌های آدم کشی از قبیل آشوویتس بازدید می‌کردند. تعدادی از این افراد پس از بازدید به نشانه سرخوردگی و با اعلام، اینکه از عمق جنایات هیتلر، فاشیست‌ها و همکارانشان خبر نداشتند دست به خودکشی زدند …این خودکشی را باید خودکشی وقیحانه نامید، چرا که در اصل همه سران وقت آلمان به خوبی از جنایت هایشان آگاه بودند و این ندامت و خودکشی صرفا از روی ریاکاری و تطهیر چهره خود برای تاریخ صورت می‌گرفت …در ایران امروز نیز واکنش‌های برخی مسئولان سابق در مواجه با فقر، زندانیان سیاسی، فساد و امثالهم، واکنشی از جنس همان خودکشی هاست. مسئولان شهرداری، ریاست جمهوری و دیگر مقامات دولتی سابق، با فریادا وااسفاها و دلسوزی برای مردم و دفاع از عدالت و آزادی، در حال تقبیح و محکوم کردن دیگران هستند، به گونه‌ای که انگار جامعه در زمان مدیریت آنها برای همه بهشت موعود بوده و حالا پس از کنار رفتن آنها خراشی بر چهره این مدینه فاضله افتاده است. انگار نه انگار در دوران زمامداریشان، چندین هزار کارتن خواب و کودکان کار در سطح شهرهای مختلف پخش شد، ...
  • گزارش تخلف

«کودک آواره: قول داده بودی برام یه قصه درباره‌ی بادکنک تعریف کنی.. پیرمرد شاعر: همین الان؟. -آره

- روزی کره زمین آتش خواهد گرفت چون خیلی به خورشید نزدیک خواهد شد. اون روز همه‌ی مردم، مجبورند زمین را ترک کنند. این شروع بزرگترین مهاجرت تمام تاریخ است. مردم دسته جمعی زمین را ترک می‌کنند … با هر وسیله‌ایی که در دسترس دارند … اما اونایی که وسیله‌ایی ندارند همه در یک بیابان برهوت دور هم جمع می‌شوند … و در آنجا کودکی بادکنکی را به هوا می‌فرستد … بادکنک به آسمان می‌رود … مردم همگی نخ بادکنک را می‌گیرند و بالا می‌روند و در آسمان به پرواز در می‌آیند … در جستجوی یک سیاره‌ی دیگر … بعضی‌ها یه گیاه کوچک در دست دارند و بعضی‌ها یه شاخه گل رز، مشتی گندم یا توله‌ی یک حیوان … بعضی‌ها یه کتاب به همراه دارند … یه کتاب … یه کتاب شعر … همه‌ی کتاب‌های شعری که تا آن زمان سروده شده‌اند … این سفر … سفری طولانی خواهد بود …». معلق لک لک_ تئو آنجلوپلوس ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. آندره تارکوفسکی.. هایدگر معتقد بود «هستی صامت است و ما هستی را به صدا در می‌آوریم»

تارکوفسکی از آن سینماگرانی است که «هستی» را به زبان خاص و شاعرانه خود به صدا در می‌آورد. هستی در آثار تارکوفسکی به گونه دیگری از آنچه که می‌شناختیم بر ما پدیدار می‌شود. تارکوفسکی نگاه تاملی به هستی دارد و روایت هر کدام از فیلم هایش روایت انسانی است که نگاهش به هستی و اشیا نگاهی غیر محاسبه گرانه و غیر مادی است. سینمای تارکوفسکی برای چشم و گوش هایی که به سینمای هالیوود عادت کرده است، سینمایی کسل کننده و حوصله سر بر خواهد بود، اما برای کسی که می‌خواهد با زبان دیگری هستی را لمس کند، فیلم‌های تارکوفسکی زیارتگاهی با ضریح‌های طلایی است. سینما در خدمت تارکوفسکی معبدی برای نیایش، سرزمینی برای رها شدن در خنکای نسیم، کلاسی برای فلسفه، بوم زیبایی برای نقاشی و دفتر گرانقدری برای شاعرانگیست. روایت تارکوفسکی روایت بی خانمانی انسان است، انسانی که خوشبختی و سعادت را گم کرده است، انسانی که خانه خود را گم کرده است. اینگمار برگمان می‌گوید: «همواره می‌خواستم با فیلمهایم به اتاقی وارد شوم که تارکوفسکی به راحتی در آن قدم می‌زد، اما تنها به آستانه آن اتاق نزدیک شدم.». جهان تارکوفسکی، جهانی خاص و ویژه است، جها ...
  • گزارش تخلف

نامه‌‌ای از گوستاو فلوبر به لوئیز کوله.. تمام این‌ها میل مردن به آدم می‌بخشند

از یک سال پیش، این ایمان به آخرالزمان را می‌فهمم، ایمانی که مردم در قرون وسطی به‌هنگام دوران تاریک، داشتند. به کجا باید رو کرد تا چیزی ناب یافت؟ آدم هرجا که پا می‌گذارد، روی کثافت راه می‌رود. هنوز مدت درازی در این مستراح پایین خواهیم رفت. این‌جا چنان ابله خواهیم شد که در ظرف چند سال، فکر می‌کنم در عرض بیست‌سال، بورژواهای زمان لویی فیلیپ به‌نظرمان آراسته و پاشنه‌قرمز خواهند رسید. آزادی، هنر و روش‌های این دوره را تحسین خواهیم کرد چرا که آن‌ها دوباره به نجاست اعتبار بخشیده‌اند و از آن هم فراتر رفته‌اند. وقتی اندوه آدم را از پا درمی‌آورد، وقتی آدم حس می‌کند که تمام فرم‌های شناخته‌شده‌ پوسیده‌اند و سرآخر، وقتی آدم از دست خودش هم ذله می‌شود، اگر سرش را از پنجره بیرون ببرد، دست‌کم هوایی تازه می‌کند! اما نه، هیچ‌چیز بیرون به آدم آرامش نمی‌بخشد. برعکس، برعکس! ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

هیتلر دو سال پس از آغاز جنگ جهانی، و در شرایطی که اکثر قسمت‌های اروپا را تحت سلطه خود درآورده بود، دستور حمله به روسیه را صادر کرد. بی شک آنروز هیتلر «مست قدرت» در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که کمتر از چهار سال بعد مجبور خواهد شد در برلین و در چند صد متری سربازان روسی مغز خود را متلاشی کند. هیچ قدرت و تمدنی خودبخود و آنی از بین نمی‌رود بلکه از درون دچار زوال شده و فرو می‌پاشد. مسیری که اردوقان و حامیان او در پیش گرفته‌اند مسیری جز زوال و نابودی ترکیه نیست. این دندان تیز کردن‌ها، این تجاوزهای مکرر به کشورهای همسایه، این قسمتی از کشورهای دیگر را مال خود دانستن، این حمله به کردهای ساکن کشور خود، این توهم امپراطوری و …برای اولین بار در خاورمیانه نیست. کافیست گفتارها و رفتارهای صدام حسین را به یاد بیاوریم. صدام حسین هم در زمان حمله به ایران و کویت و کردهای عراق پشتش به شوروی و غرب گرم بود، اما در نهایت همان‌ها بودند که کاخ هایش را بر سرش ویران کردند و او را از چاه مستراح بیرون کشیده و به دار آویختند. مسیری که امروز ترکیه در حال طی کردن آن است همان مسیر صدام (صدام امپراطوری عربی، اردوقان امپراطور ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. عفرین

امروز هم یک روز عادی است، عادی مانند تمام روزهایی که به اسم روز عادی می‌گذرد، عادی مثل همان روزهایی که اروپایی‌ها به ورزشگاهها رفته و تیم‌های محبوب خود را تشویق کردند، عادی مانند همان روزهایی که سیاست مداران کت و شلوارهای گران قیمت خود را پوشیدند و پشت تریبون‌ها از برنامه‌های بزرگ و آینده درخشان سرزمین شان گفتد، عادی مثل همان روزهایی که خبرگزاری‌ها و شبکه‌های تلویزیونی از ازدواج و طلاق و دعواهای سوپر استارهای هالیوود و موسیقی پاپ نوشتند، عادی مثل همان روزهایی که گرسنگان آفریقا یک روز دیگر هم به تاریخ گرسنگی شان اضافه کردند. امروز هم یک روز عادی برای جهانیان بود، روزی که خورشید از سمتی از آسمان طلوع کرده و در سمت دیگری به خواب رفت …در خاورمیانه هم امروز مانند همه روزهای تاریخ پر از رنجش یک روزی عادی بود، امروز هم مانند همه روزهای عادی دیگر مادرانی عزادارا و سیاه پوش شدند، امروز هم مانند همه روزهای عادی دیگر خانه هایی بر سر ساکنانش خراب شد، امروز هم مانند همه روزهای عادی دیگر شهری به اشغال شیطان درآمد، امروز هم مانند همه روزهای عادی دیگر اشک‌های کودکان بر چهره هایشان خشکید، امروز هم مانن ...
  • گزارش تخلف

من از آن تافته‌های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می‌بردم

آن کس که تصور میکرد که من از او نفرت دارم چون می‌دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می‌گویم غرق در شگفتی می‌شد و نمی‌توانست باور کند. در این حال، برحسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی ام را تحقیر می‌کرد؛. بی آنکه فکر کند که انگیزه من ساده‌تر از اینها بوده است، من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم!. آلبر کامو ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

یکی از شروط ثبت نام نمایندگی مجلس داشتن مدرک تحصیلی فوق لیسانس یا معادل آن (که خدا می‌داند چه تعریفی دارد) است.. در این شرط نه به میزان سواد، نه چگونگی کسب مدرک، نه دانشگاه و موسسه‌ای که آن مدرک را اعطا نموده و نه رشته تحصیلی که در آن این مدرک را اخذ نموده، اشاره‌ای نشده است. به عنوان مثال بر اساس این قانون اگر کسی مدرک فوق لیسانس در جراحی پلاستیک، خاک شناسی، جانور شناسی و امثالهم از فلان بنگاه مدرک فروشی (که با آرم دانشگاه پیام نور و آزاد و فلان فعالیت می‌کند) گرفته باشد، شایستگی نمایندگی مجلس و وضع و تصویب قوانین برای جامعه را داراست …میزان توسعه اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک جامعه بسته به قوانینی است که وضع می‌شود، قوانینی که در آن مصلحت عمومی و خیر همگانی به عنوان پیش شرط اصلی مد نظر قرار گرفته است. نگارش و تصویب چنین قوانینی نیاز به انسانهای باهوش، خلاق و آشنا با دانش سیاست و جامعه دارد که با درکی عمیق و نگاهی نافذ، مشکلات و آسیب‌های جامعه را تشخیص داده و به موقع با وضع قوانین مناسب در رفع و درمان آنها قدم بردارند. با توجه به اهمیت و حساسیت امر قانونگذاری بدیهی است افرادی که ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. سکوت دیندارانه

افلاطون در رساله «آلکیبادس دوم» از زبان سقراط خاطره‌ای در مورد جنگ میان لاکدایمونیان و آتنیان نقل می‌کند. سقراط می‌گوید از زبان پیرمردی شنیده است که زمانی میان لاکدایمونیان و آتنیان دشمنی و نزاع طولانی درگرفت و در همه این جنگ‌ها آتنیان شکست خوردند. پس از این شکست‌ها آتنیان افرادی را برای شکایت نزد خدایان به پرستشگاه آمون فرستادند. آنها در شکایت خود از خدایان پرسیدند که چرا خدایان لاکدایمونیان را به آتنیان ترجیح می‌دهند در حالی که آتنیان قربانیان ارزشمندتری برای خدایان انجام می‌دهند و در راه بخشش برای خدایان بسیار دست و دل بازتر از لاکدیمونیان هستند در حالی که ثروتشان از لاکدایمونیان بیشتر نیست …آمون در پاسخ آتنیان چنین می‌گوید:. «من سکوت دیندارانه لاکدایمونیان را از همه قربانیان یونانیان بیشتر دوست دارم». افلاطون در توضیح این پاسخ آمون می‌گوید، به گمان من مراد خدایان از سکوت دیندارانه لاکدایمونیان این است که دعای آنها با دعای سایر اقوام یونان فرق دارد، یونانیان در دعاهای خود هر چیزی که به ذهنشان می‌رسد از خدا می‌خواهند، خواه نیک باشد خواه بد و خدایان نیز چون آن دعاها را می‌شنوند به دید ...
  • گزارش تخلف

استاکر_ تارکوفسکی.. استاکر (به معنی راه بلد) داستان منطقه‌ای اسرارآمیز در دنیایی پس از فاجعه است

در منطقه محلی وجود دارد که مردم باور دارند در آن عمیق‌ترین آرزوهای قلبی فرد برآورده می‌شوند. داستان فیلم پویش راهنما (استاکر) برای رساندن دو زائر (یک دانشمند و نویسنده) به محل است، دو فردی که ایمان خود را از دست داده‌اند و هیچ امیدی به معجزه ندارند …تارکوفسکی در پاسخ به این سوال که آیا هیچ یک از سه شخصیت فیلم «استاکر» بیانگر پاره‌ای از وجود او هستند؟. گفت: «آری، اما استاکر از همه بیشتر به من نزدیک است. او بهترین بخش وجود من است، بخشی که کمتر جلوه می‌کند. به نویسنده هم نزدیکم، او راه خود را گم کرده، اما به گمانم می‌تواند راه حلی معنوی برای خروج از بن بست خویش بیابد. اما استاد را نمی‌شناسم. آدمی سخت محدود است که دلم نمی‌خواهد بیانگر چیزی از وجود من باشد. جدا از محدودیت آشکارش، اما می‌تواند نظر خود را تغییر دهد. روحی آزاد دارد و قادر به درک (چیزهای تازه) است.». ...
  • گزارش تخلف

دیالوگی زیبا و عمیق از «آلکساندر» در فیلم «ایثار» اثر تارکوفسکی …در این یالوگ او از خدا می‌خواهد بار گناهان بشر را به دوش بگیرد تا

جهانی که به عقیده تارکوفسکی به چنین ایثاری نیازمند است …. دیالوگ:. «آه خداواندا! در این وقت مخوف ما را نجات بده … مرگ را برای فرزندانم مخواه، و نه برای دوستانم نه همسرم نه ویکتور، یا هر کسی که دوستت دارد، به تو باور دارد، یا هر آن کسی که به تو ایمان ندارد، ‌ چراکه نابیناست و فرصتی درخور برای اندیشیدن به تو نداشته، یا به این سبب که هرگز در نهایت اندوه نبوده، و برای کسانی که اینک بی‌بهره‌اند از امید، از آینده، از زندگی، از اقبال اینکه بگذارند افکارشان درجا نزد تو بیاید، کسانی که در ترس غوطه‌ورند و در احساس نزدیک شدن به پایان، می‌ترسند نه برای خود بلکه برای نزدیکان‌شان، برای آنهایی که حمایتگری جز تو ندارند. زیرا این جنگ آخرین است، و مخوف است، و نه فاتحی به جا می‌گذارند نه مغلوبی؛ نه شهری، نه روستایی، نه سبزینگی، نه درخت نه آبی در چشمه‌ای نه پرنده‌ای در آسمان …. هر آنچه که مرا به زندگی پیوند میدهد رها خواهم کرد در ازایش تو فقط همه چیز را به همان شکلی برگردان که پیشتر بوده». ...
  • گزارش تخلف

چگونگی مرگ مارسل پروست …پنجاه و یک سال‌اش بود

به مهمانی‌ای دعوت شده بود و با وجود علائم خفیف سرماخوردگی، خودش را در سه پالتو و دو پتو پیچید و عازم مهمانی شد. در راه بازگشت، مجبور شد مدتی در حیاطی یخ‌زده در انتظار تاکسی بیاستد، و آنجا بود که حسابی سرما خورد. سخت تب کرد، و اگر داروهایی که پزشک‌اش تجویز کرده بود مصرف می‌کرد، چه بسا تب‌اش قطع می‌شد. پیشنهاد پزشک را برای زدن آمپول‌های روغنی کامفر رد کرد مبادا مخل کارش شود. به نوشتن ادامه داد، و جز شیر داغ، قهوه و کمپوت هیچ چیز نخورد و ننوشید. سرماخوردگی به برونشیت و سپس به ذات‌الریه تبدیل شد. زمانی که در تخت‌اش نشست و درخواست کباب ماهی کرد، امید بهبود قدری تقویت یافت، اما وقتی که ماهی خریداری و کباب شد، دچار حمله‌ی تهوع شد و نتوانست به آن دست بزند. چند ساعت بعد، در اثر ترکیدن حبابی در ریه‌اش مرد … چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند_ آلن دوباتن ...
  • گزارش تخلف