من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


فرهاد قنبری:

فروید معتقد است که «دولت‌ها» و «ارباب قدرت» وسیله بدبینی و ستیز مردم را نسبت به تمدن پدید می‌آورند. فروید می‌گوید همانگونه که محدودیت‌های فردی موجب واپس زدن امیال می‌شوند، «محدودیت‌های اجتماعی» نیز موجب سرکوفته شدن، تمایلات اجتماعی گشته و موجبات انقلاب را را فراهم می‌آورند …اگر بر اساس این نظر فروید به انقلاب‌های بزرگ نظر بیفکنیم می‌توانیم بگوییم که اغلب انقلابات بزرگ قرن بیستم به خاطر بسته بودن فضاهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و عدم مشارکت داده شدن مردم در این مسائل صورت گرفته، مسئله‌ای که انباشت آن باعث طغیان و فوران مشارکت سیاسی مردم به شکل خشونت آمیز شده است … بر اساس این نظریه می‌توان حوادث سال ۸۸ را یک جنبش اعتراضی تلقی کرد که بیشتر از آنکه سیاسی باشد (در مفهوم انقلاب سیاسی و اعتراض به بسته بودن فضاهای ابراز وجود سیاسی) خواستار آزادی‌های اجتماعی و فردی بود. جامعه‌ای که پس از سه دهه انسداد آزادی‌های اجتماعی و تحمیل قواعد سخت گیرانه جنسی و تعیین قائده و چارچوب به حوزه‌های فردی و خصوصی، دچار یک سرخوردگی و عصبانیت حاصل از انباشت انرژی‌های غریزی آزاد نشده بود و دنبال مفری برای رها کرد ...
  • گزارش تخلف

آنها همه مرا یکی پس از دیگری کتک زدند: بازپرس، بازپرس ارشد، سربازپرس، قاضی مرحله نخست، قاضی مرحله نهایی

ضمن همه این کتک خوردن‌ها پاسبان هم تمام تنبیهات بدنی را به همان صورت که قانون مقرر کرده بود در مورد من اجرا کرد. بعد مرا به جرم داشتن چهره غمگین به ده سال زندان محکوم کردند، همچنان که پنج سال پیش از آن مرا به دلیل داشتن چهره بشاش به پنج سال زندان محکوم کرده بودند …. غمناک من_ هانریش بل ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

سرمستی (ارضاء) وجود ندارد … منظور لاکان از (روابطه جنسی وجود ندارد) این نیست که مردم با یکدیگر روابط جنسی در اشکال گوناگونش ندارند، بلکه لاکان از رابطه‌ای بسیار بنیادی‌تر سخن می‌گوید، از امکان ناپذیری پیوند کامل جنسی میان دو فرد. شاید یکی از نافذترین خیالپردازی‌های فرهنگی دوران ما جستجوی شریک کامل زندگیمان و برقراری رابطه‌ای کاملا دوستانه و به لحاظ جنسی ارضا کننده با «نیمه‌ی دیگر» مان باشد. به نزد لاکان، طرز تلقی مذکور خیالپردازی زیان آوری است. و روانکاوی باید افشا کند که برقراری رابطه‌ی هماهنگ اساسا امکان ناپذیر است و چیزی به نام رابطه‌ی جنسی محال است. ما در رابطه یا سعی می‌کنیم دیگری را به آن چیزی بدل کنیم که تصور می‌کنیم بدان میل می‌ورزیم (مثال بسیار دقیق فیلم سرگیجه آلفرد هیچکاک) یا می‌کوشیم خود را به آن چیزی بدل کنیم که تصور می‌کنیم دیگری بدان میل می‌ورزد اما چنین اقدامی هرگز کاملا با میل دیگری منطبق نمی‌شود. (کتاب لاکان، شون هومر). به عبارت، هیچ گاه به آن چیزی که در دیگری جستجو می‌کنیم نمی‌رسیم و میلمان ارضا نمی‌شود …لاکان می‌گوید ما هرگز یکی نمی‌شویم و چیزی به نام رابطه‌ی جنسی و ...
  • گزارش تخلف

ما پادشاه را کشتیم، سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم

حالا تنها چیزی که گیرمان آمده، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست. اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان می‌جنگیم. نکته‌ی عدالت این است که همه وقتی برابر می‌شوند که مرده‌اند. _ ویکتور هوگو ...
  • گزارش تخلف

احتمالا هر نسلی خویشتن را عهده‌دار بازساختن جهان می‌بیند

اما نسل من می‌داند که دنیا را از نو نخواهد ساخت، و به همین دلیل شاید تکلیفی سنگین‌تر بر دوش داشته باشد، زیرا موظف به بازداشتن جهان از نابود کردن خویش است. نسل من وارث تاریخی فاسد و درآمیخته با انقلاب‌های آفت‌زده و صناعت‌های به خطا رفته و خدایان مرده و ایدئولوژی‌های فرسوده است و ناچار بوده به غیر از منفی‌نگری‌های خود، از هیچ شروع کند و دست‌کم، برخی کرامت زندگی و حرمت مرگ را دوباره پی بریزد. شاید هیچ‌گاه موفق نشود این کار عظیم را به پایان ببرد، ولی به تحقیق در سراسر عالم برای این‌که خویشتن را سزاوار راستی و آزادی نشان دهد به میدان رفته است و گاهی حتی ثابت کرده است که می‌تواند با سینه‌ای تهی از کینه و نفرت جان خود را فدا کند … آلبر کامو هنگام دریافت جایزه نوبل ...
  • گزارش تخلف

در سرزمینی به دنیا آمدم که در آن مفاهیم آزادی و حقوق بشر و مهر و عطوفت انسانی خوار و خلاف قانون شمرده می‌شود

در هر برهه‌ای از تاریخ، دولتی ریاکار بر سر کار می‌آید، دیوارهای این زندان بزرگ را رنگی شاد و چشم نواز می‌زند و اعطای حقوق معمول در ممالک سعادتمند را به رعایای خود در بوق و کرنا اعلام می‌کند، اما مزه‌ی این حقوق یا فقط به زندانیان چشانده می‌شود و یا در خود چیزی دارند که حتا از زهر ظلم و جور فاحش تلخ ترشان می‌کند …. در این سرزمین همه یا برده‌اند یا قلدر و ضعیف کش …. زندگی واقعی سباستین نایت_. ولادیمیر ناباکوف ...
  • گزارش تخلف

نارنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت. پرده‌ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی… ما را به خیالی خوش کرد. خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت. درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد. آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت. خرمن سوخته‌ی ما به چه کارش می‌خورد. که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت. رفت و از گریه‌ی توفانی ام اندیشه نکرد. چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت. بود آیا که ز دیوانه‌ی خود یاد کند. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. ژیژک در کتاب: لاکان به روایت ژیژک می‌نویسد:

«افراد نه به دلیل زیر پا گذاشتن ممنوعیت‌های پرهیزکارانه از طریق شرکت در لذایذ غیر مشروع، بلکه به دلیل عدم توانایی در سرمست شدن است که احساس گناه می‌کنند. در این وضعیت، روانکاوی تنها گفتمانی است که تو در آن اجازه داری سرمست نشوی-از سرمست شدن منع نشده‌ای، صرفا از فشار وارده برای سرمست شدن رها شده‌ای». خشونت افسار گسیخته‌ای که در قبال (افراد بی قید در تعهدات اجتماعی و خانوادگی) یا افراد غرق در لذت از سوی برخی بنیادگرایان اعمال می‌شود، بیشتر از آنکه ریشه مذهبی یا عمل به اعتقادات دینی باشد، ناشی از همین «عدم توانایی در سر مست شدن است» آنها به هر دلیلی (فقر، ظاهر نامناسب، ترس، سنت و امثالهم) نتوانسته‌اند در زندگی شان «سرمستی» را (آنگونه که تصور می‌کنند) تجربه کنند و به این دلیل به هر کسی که احساس می‌کنند که غرق در سرمستی است حمله می‌کنند. بنیادگرایان در ناخوداگاه خود به این می‌اندیشند که «سرمستی» حقیقی ای وجود دارد که «دیگری» (افرادی که به روابط آزاد تن می‌دهند یا هیچ منعی برای لذت بردن برای خود متصور نیستند) آن را ربوده‌اند و به علت اینکه خود توان تجربه آن را ندارند با خشونت به آنها حمله ور ...
  • گزارش تخلف

خائنانه‌ترین خیانت‌ها آنهایی هستند که وقتی یک جلیقه‌ نجات در کمدت آویزان است، به خودت دروغ می‌گویی که احتمالا اندازه‌ی کسی که دارد

اینجوری است که نزول می‌کنیم و همین‌طور که به قعر می‌رویم، تقصیر همه‌ی مشکلات دنیا را می‌اندازیم گردن استعمار و کاپیتالیسم و شرکت‌های چند ملیتی و سفید پوست احمق و امریکا، ولی لازم نیست برای تقصیر اسم خاص درست کرد. نفع شخصی: ریشه‌ی سقوط ما همین است. از کل_ استیو تولتز ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. چرا دیگر فاجعه تکانمان نمی‌دهد؟

«این عکس در هشتم ژوئن ۱۹۷۲ از دهکده‌ی ترنگ بنگ (Trang Bang)، در ویتنام گرفته شده است. در طول درگیری میان نیروهای ویتنام شمالی و جنوبی فاجعه‌ای رخ داد. پس از آنکه بمب ناپالم به قریه‌ای در جنوب ویتنام اصابت کرد، اطفال ترسیده و فرار می‌کنند. فان تای کیم فوک، دختر نه ساله برهنه با بیرون کشیدن لباس‌های سوخته‌اش نجات یافت. او تا هنوز زنده است و در کانادا زندگی می‌کند. این عکس افکار عامه را در ارتباط با جنگ ویتنام تحت تاثیر قرار داد. نیک یت، عکاس این عکس در سال ۱۹۷۳ برنده جایزه پولیتزر شد». امروزه روزانه عکس‌های بسیاری شبیه این عکس از سوریه و یمن مخابره می‌شود ولی چرا دیگر جامعه جهانی را تکان نمی‌دهد؟. وقتی فاجعه از حد خاصی بگذرد دیگر کسی به آن توجه چندانی نمی‌کند، انگار همه مردم، آن خشونت و کشتار روزانه را به عنوان بخشی از تقدیر و سرنوشت تاریخی آن سرزمین می‌پذیرند و به آن به چشم حادثه‌ای طبیعی نگاه می‌کنند، درست مثل افغانستانی که همگان جنگ داخلی، خشونت و نبود دولت مرکزی مستقل و قدرتمند را به عنوان طبیعت افغانستان پذیرفته‌اند و باورشان نمی‌شود این سرزمین زمانی مهد تمدن اسلامی بوده است، درست م ...
  • گزارش تخلف