من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


در ایران. قنبری

هدف آموزش و پرورش همانگونه که از نام آن پیداست، پرورش شهروندانی کارآمد، قانون مدار و پرورش یافته با اصول اخلاقی و اجتماعی بالاست. در گفتار عامیانه نیز همیشه هدف آموزش و پروش و کسب علم را رشد و تعالی انسان می‌دانسته‌اند. به وفور از خانواده یا آشنایان و معلمانان شنیده‌ایم که گفته‌اند «برو درس بخوان تا برای خودت کسی شوی»، «درس بخوان تا بفهمی دنیا دست کیست و احمق نباشی» یا اینکه «برو درس بخون تا آدم شی» و حرف‌ها و نصیحت هایی از این قبیل. اما این برای خودمان کسی شدن یا خروج از طفولیت فکری و درک بهتر دنیای اطراف همان کاری است که آموزش و پروش با ما می‌کند؟؟ آیا نظام آموزشی ما شهروندانی اخلاق مدار و متفکر و مسئولیت پذیر پرورش می‌دهد؟. فلسفه وجودی آموزش و پرورش سال به سال خود را بیشتر به دست فراموشی سپرده است … با پیدایش انواع مدارس طبقه بندی شده مانند نمونه، تیزهوشان و شاهد و همچنین کلاس‌های آموزش تست زنی که سال به سال نیز در حال گسترش است هدف آموزش را رسیدن به مراتب بالای تحصیلی و کسب سود و درآمد بیشتر تعریف می‌کنند و به نوعی قدرت تفکر و پرسشگری را که هدف اصلی آموزش است از بین می‌برند. امروزه ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

لورکا در سوگ دوست گاوبازش ایگناسیو که ساعت پنج عصر در میدان با شاخ گاو از پای در آمد مرثیه بلند «در ساعت پنج عصر» را سرود. به نظر این هجوم همگانی مردم با پتو و رختخواب، پیر و جوان، کودک و بزرگ، زن و مرد برای تماشای اعدام با چهره هایی بشاش، با گوشی هایی روشن در دست، با پخش زنده در فضای مجازی و همه همه …. مرثیه‌ای شبیه مرثیه لورکا را به ذهن تداهی می‌کند، اما مرثیه‌ای نه برای یک دوست عزیز، بلکه برای مرگ بسیاری چیزها در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم …فقط به جای ساعت پنج عصر باید گفت در ساعت پنج صبح … … «در ساعت پنج عصر. آی، چه موحش پنج عصری بود!. ساعت پنج بود بر تمامی ساعت‌ها!. ساعت پنج بود در تاریکی شامگاه». ...
  • گزارش تخلف

منظور از پرومته در شعر شاملو

در اساطیر یونانی پرومته‌ یا پرومتئوس‌ برادر اپیمتئوس‌ (همان که گول خدایان را خورد و با پاندورا ازدواج کرد و جعبه مصیبت‌ها را به زمین آورد) است. پرومته در جنگ‌ تیتانها با خدایان‌ در پایان‌ طرف‌ زئوس‌ را گرفت‌، اما کارش‌ با وی‌ بر سر نوع‌ بشر به‌ اختلاف‌ کشید. پرومته‌ از خاک‌ انسان‌ را ساخت‌ و آتنا در آنها روح‌ حیات‌ دمید. زئوس‌ خواست‌ انسان‌ را که‌ موجودی‌ خطاکار بود از بین‌ ببرد و به‌ جایش‌ موجود بهتری‌ بسازد، پس‌ آتش‌ را از انسان‌ دریغ‌ داشت‌. پرومته‌ آتش‌ را از آسمانها دزدید و برای‌ انسان‌ آورد. زئوس‌ او را به‌ این‌ جرم‌ به‌ صخره‌ای‌ در قفقاز زنجیر کرد. هر روز عقابی‌ می‌آمد و جگر او را می‌خورد و شب‌ جگر از نو می‌رویید. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. نور موبایل‌ها.. نوری که در کنسرت خوانندگان پاپ،

در جشن پیروزی تیم محبوب باشگاهی،. در میتینگ سیاسی فلان کاندید ریاست جمهوری و …. حضور دارد …موبایل‌ها برای ثبت احضار می‌شوند، تا زمانی در میان جماعت با غرور حضور خود در متن حادثه را اعلام کنند:. من اون کنسرت، اون بازی و …. اونجا بودم. حالا هم:. من هم در زمان اعدام اونجا بودم، خیلی باحال بود، فیلمم گرفتم ازش ببین …. تنها چیزی که اینجا دیده نمی‌شود خاطره کودکی سلاخی شده است …اینجا باید با این شعر شاملو همصدا شد و خواند:. «من از خداوندی که درهای بهشت اش را بر شما خواهد گشود. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. ترامپ در سخنرانی خود در سازمان ملل به جای یک ربع، چهل دقیقه حرف زد

محورهای سخنرانی او این موارد بود:. کره شمالی را نابود می‌کنیم. ونزوئلا محکوم به نابودی است. کوبا باید اصلاحات مد نظر ما را انجام دهد. توافق هسته‌ای با ایران مایه خجالت و شرمساری آمریکاست. سوریه با بشار اسد آینده‌ای ندارد.. هیچکدام از این‌ها حرف جدیدی نیست، سیاست خارجی آمریکا در قبال هر کشوری که سیاست هایش با آنها در یک راستا نبوده همیشه همین بوده است. ریختن بمب‌های اتمی سر مردم ژاپن، حمله به ویتنام، کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو ایران، کودتا علیه سالوادور آلنده در شیلی، حمله به عراق و افغانستان، جنگ سرد با شوروی، تحریم روسیه و امثالهم، همه و همه در راستای تعریف ایالت متحده از منافع ملی خود و با روپوشی از حقوق بشر و دفاع از دموکراسی صورت گرفته است …سیاست خارجی آمریکا در قبال تمام کشورهای اشاره شده در سخنرانی ترامپ همیشه تحریم و تهدید بوده و او در واقع سخن جدیدی نگفته است …اما گفتن این سخنان از زبان ترامپ غنیمتی است، ترامپ نه مانند اوباما وجه پذیرفته شده جهانی دارد و نه مانند بوش حامل همدلی جهانی به خاطر فرو ریختن برج‌های تجارت جهانی است و نه مانند بیل کیلینتون مکاری باهوش است …ترامپ چ ...
  • گزارش تخلف

نامه کافکا به فلیسه.. من عاشقم!

عشقی که با آن به دنیا آمدم. با آن زندگی می‌کنم و برای آن میمیرم. عشقی که حتا در لحظاتی که ممکن است به یادت نباشم در وجودم لانه دارد. عشقی که تمام لحظات آرامشم را آشفته می‌سازد و در تمام اشفتگی هایم به من آرامش می‌بخشد. همیشه خود را خیلی کوچکتر از آن می‌دیدم که کلمه‌ی عشق را بر زبان جاری سازم. احساس می‌کنم با تمام کوچک بودنم توانسته‌ام عشقی بزرگ٬عشق ترا٬در وجودم جای دهم …پس می‌توانم بگویم عاشقم. عاشق تو فلیسه‌ی من. بهترین٬بهترین من. آره من عاشقم. ...
  • گزارش تخلف

نامه کافکا به ملینا یزنسکا …میلنا چرا درباره آینده مشترکی می‌نویسی که هرگز وجود نخواهد داشت و شاید هم به خاطر همین موضوع می‌نویسی

حتی زمانی که روز غروب در وین در این باره بحث می‌کردیم حس می‌کردم به دنبال کسی می‌گردیم که خوب می‌شناسیم و برایش دل تنگیم و با زیباترین نام‌ها صدایش می‌کنیم اما چطور می‌توانست جواب مان را بدهد وقتی وجود نداشت، وقتی کسی در کار نبود …چیزهای کمی قطعیت دارند و یکی این است که ما هرگز باهم زندگی نخواهیم کرد، آپارتمان مشترکی نخواهیم داشت، شانه به شانه نخواهیم بود، سر یک میز نخواهیم نشست و حتی در یک شهر هم زندگی نخواهیم کرد. فکر می‌کنم منظورم را رسانده باشم، این موضوع همان قدر قطعیت دارد که می‌دانم فردا بیدار نخواهم شد و به اداره نخواهم رفت. (خودم باید خودم را بلند کنم! خودم را می‌بینم که خودم را حمل می‌کنم، گویی صلیبی سنگین به شکمم چسبیده باشد و در زمین فرو رفته باشد و باید زحمت زیادی به خودم بدهم و قوز کنم و جنازه را کمی بلند کنم) —اما اگر نیروی لازم برای برخاستن کمی بیشتر از توان بشری باشد آن نیرو را به دست می‌آورم اما تنها در صورتی که برهنه باشم …اما بیدار نشدن صبح را زیاد جدی نگیر، اوضاع تا این حد هم بد نیست. بیدار شدن فردا صبح من بسیار محتمل‌تر از زندگی مشترک دور از دسترس ماست. میلنا، زما ...
  • گزارش تخلف

نامه اولگا به چخوف.. چرا روزی که نامه‌ای از تو ندارم به نظر چون ابدیت می‌آید

به نظرم می‌رسد، وقتی آدمی از یک کوره راه ابدی می‌گذرد، یکی از راه‌های فرار این است که خود را در کار و رویا غرق کند و از آن لذت ببرد. دوباره به دیدن تولستوی رفته‌ای؟ چرا جزئیات را برایم نمی‌نویسی. من فقط این را می‌دانم که تو رفته‌ای او را ببینی. این کافی نیست و من هنوز به اختصار در نامه‌های تو عادت نکرده‌ام. طولی نخواهد کشید که دیگر برایم کارت پستال خواهی فرستاد و بعد هم فقط دو کلمه زنده‌ام و یا چیزی شبیه آن. ترجیح می‌دهم حتی برایم ناسزا بنویسی. بگویی از زندگیت راضی نیستی، دلت نمی‌خواهد من با تو زندگی کنم و اینکه زن احمقی داری. قبول می‌کنم. ...
  • گزارش تخلف

نامه چخوف به همسرش اولگا در سال ۱۹۰۲.. روز به خیر همسرم. دلبندم، تو نامه‌های مرا دوست نداری

می‌دانم و سلیقه‌ات را تحسین می‌کنم اما چه کنم که در این چند روز حال و روز خوبی نداشتم. امیدوارم شوهر پیر و بیچاره‌ات را ببخشی و از دستش عصبانی نشوی. نامه دیروزت روحیه‌ام را خراب کرد. نوشته‌ای که برای کریسمس نمی‌آیی یالتا (نام روستایی که چخوف به دلیل بیماری در آن زندگی می‌کند). نمی‌دانم با خودم چه کنم. دکتر می‌گوید می‌توانم به مسکو بروم دیگری می‌گوید مطلقا نه. اما من نمی‌توانم اینجا بمانم. اصلا نمی‌توانم بدون تو. تو داری نکن. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:.. نامه‌های شاملو، فروغ، چارلی چاپلین، کافکا، چخوف و … …

اغلب این نامه‌ها به صورت شخصی نگاشته شده است و نویسنده فکرش را هم نمی‌کرده که این نامه‌ها روزی قرار است در اختیار عموم قرار داده شده یا در غالب کتاب به چاپ برسد …نامه‌های عاشقانه حوزه روابط شخصی هستند، حوزه‌ای که در آن نویسنده خصوصی‌ترین حالت جسمی و روحی خود را به کاغذ می‌آورد تا چیزی فراتر را از یک نوشتار صرف را به معشوقش منتقل کند …نامه‌های عاشقانه روایت درونی‌ترین احساسات انسانی هستند، احساساتی که هر فرد شاید در زندگیش فقط برای یک یا دو نفر بازگو کرده باشد …گاهی برخی از این نامه‌ها آنقدر خصوصی و شخصی می‌شوند که از خواندن آنها احساس شرم و پشیمانی و تجاوز به حریم خصوصی نویسنده نامه را پیدا می‌کنیم. گاهی با برخی از این نامه‌ها به پنهانی‌ترین زوایای اندیشه و احساسات شخصیت‌های بزرگ ادبی و هنری پی می‌بریم، زوایایی که همیشه از دید عموم پنهان مانده است. گاهی با خواندن این نامه‌ها دچار شعف و شوری وصف ناپذیر شده و سعی می‌کنیم جهان تصویر شده در نامه را درک کنیم …فارغ از قضاوت‌های اخلاقی یمان، برخی این نامه‌ها از لحاظ ادبی شاهکارهای بی بدیلی هستند که دوست داریم مدام و مدام بخوانیم و خود را در ت ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. نامه‌های عاشقانه

امروزه با گسترش بی رویه تکنولوژی‌های ارتباطی نامه نگاری به امری بیهوده و فراموش شده تبدیل شده است. دیگر با حضور تلفن و موبایل و انواع رسانه‌های مجازی کسی وقتی را صرف نگارش نامه به معشوق نمی‌کند.. نامه نگاری به معشوق آئین خاص خود را از دست داشت، در نگارش نامه بر روی تک تک کلمات اندیشیده می‌شد، نامه بارها مورد ویرایش و بازخوانی قرار می‌گرفت تا والاترین احساسات را در غالب بهترین واژه‌ها به رشته تحریر در آورده شود. گاهی روزها و هفته‌ها طول می‌کشید تا نامه‌ای برسد، روزهایی که عشق آمیخته با انتظار هر لحظه از نو متولد می‌شد. یک نامه تا رسیدن نامه بعدی بارها خوانده می‌شد، در بهترین گنجینه‌ها مانند الماسی گرانبها نگهداری می‌شد. در نامه‌ها کلمات و جمله‌ها کم و کوتاه اما گزینش شده بودند، تک تک واژه‌ها برای معشوق حرمت داشته و بار معنایی خاصی ارائه می‌کردند. با به حاشیه رفتن نامه نگاری‌های عاشقانه و با سهل الوصول شدن راههای ارتباطی معشوق هم به امری دم دستی و همیشه حاضر تبدیل شد. با ابزارهای ارتباطی جدید از هزاران کیلومتر دورتر در کمترین زمان ممکن افراد با هم ارتباط برقرار می‌کنند و ساعت‌های طولانی ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. در زندگی هر انسانی چند نفری هستند که با کل دنیا برایش متفاوتند

چند نفری که شب‌ها در خوابت هستند و روزها درفکرت. چند نفری که هر وقت پولی قرض بخواهی نشمرده میدهند. چند نفری که وقتی موفقیتی به دست بیاوری بلندتر از خودت فریاد شادی سر می‌دهند. چند نفری که وقتی غمی در دلت باشد بیشتر از خودت غصه می‌خورند. چند نفری که … …. مهم نیست چقدر دوست و رفیق داشته باشیم، مهم نیست چه سطح فکر و تحصیلات داشته باشیم، مهم نیست ثروت و درآمد مان چقدر است، مهم نیست قیافه و جنسیت مان چیست، مهم نیست چه شغل و جایگاهی اجتماعی داریم … …هر کسی که باشیم به این چند نفر نیاز داریم، چند نفری که اگه یکی از آنها را از دست بدهیم قسمتی از دنیایمان را برای همیشه از دست داده‌ایم …در دنیایی که مناسبات اقتصادی و سرمایه دارانه تمام وجوه زندگیمان را اشغال کرده است، مواظب این چند نفرهایمان باشیم …. telegram. me/kharmagaas ...
  • گزارش تخلف