من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


فرهاد قنبری:. زنگ تفریحی به نام علوم انسانی

تحصیل علوم انسانی در دانشگاههای ایران بیشتر شبیه تفریح و سرگرمی است تا مطالعه و یادگیری اندیشه و کاربست آن در حوزه‌های مختلف اجتماعی. در حال حاضر بیش از پنجاه درصد دانشجویان کشور افرادی هستند که در رشته‌های مختلف علوم انسانی تحصیل می‌کنند …شیوه پذیرش اساتید در رشته‌های علوم انسانی به و واسطه حساسیت‌های خاصی که حول این رشته‌ها وجود دارد در اغلب موارد با شیوه هایی به غیر از صلاحیت علمی انجام می‌پذیرد. اغلب عده‌ای با بورسیه‌ها و روش‌های سفارشی به راحتی موفق به کسب کرسی استادی در این رشته‌ها شده و به تدریس در رشته‌های مختلف علوم انسانی در دانشگاههای کشور مشغول می‌شوند. این سیکل معیوب گزینش اساتید باعث می‌شود دانشجویان از نعمت داشتن اساتید کاربلد و باسواد محروم بوده و با گذراندن واحدهای درسی به سادگی، مدرک کارشناسی و بالاتر در این رشته‌ها کسب نمایند. بسیاری از این اساتید به علت نداشتن سواد و علم کافی برای تدریس، به جای معرفی کردن کتاب‌های مفید مرتبط با آن واحد آموزشی شروع به گفتن و یا تدریس از روی جزوه‌های من درآوردی خود می‌کنند. جزوه هایی اغلب بی سر و ته و بی محتوا که در اکثر موارد از سی، ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

تورستین وبلن در کتاب «نظریه طبقه تن آسا» می‌گوید «ثروت برای اینکه برای فرد منزلت بیشتری به همراه آورد باید بصورت متظاهرانه به نمایش گذاشته شود. طبقه مرفه علاوه بر بدست آوردن ثروت و به تبع آن قدرت، ‌همواره در پی نشان دادن این ثروت برای کسب افتخار اجتماعی بوده‌اند. این تظاهر در ابتدا بصورت «فراغت خودنمایانه» از طریق اشتغال فرد به کارهای غیرتولیدیست، زیرا کار مولد تنها متعلق به طبقات پائینتر بوده است» …در جامعه شهری امکان این نوع نمایش ثروت وجود ندارد. پس «مصرف خودنمایانه» جای اشتغال غیرمولد را می‌گیرد. ثروتمندان می‌کوشند با مصرف خودنمایانه خود را متمایز کنند و به عنوان الگوی جامعه معرفی کنند. در این فرایند طبقه مرفه نمادهایی را مطرح می‌کند که این نمادها ارزش تلقی می‌شود و با رقابتی شدن فضای جامعه دیگر طبقات هم می‌کوشند تا خود را به نمادهای طبقه مرفه نزدیک کنند. به عنوان مثال پوشیدن لباس‌های مارک دار، یا مسافرت به کشورهای دیگر و سواحل معروف دنیا، یا خرید خودروهای گران قیمت و لوکس و … شیوه هایی از این نمایش متظاهرانه است. در قرن بیست و یکم به واسطه انقلابات مدام در عرصه ارتباطات این میل به ...
  • گزارش تخلف

(البته این کتاب سال هشتاد و دو چاپ شده و بعد دو سال توقیف شده است)

با نگاه موشکافانه و دقیق‌تر به این واژه‌ها که اغلب با برخی از آنها نیز برخورد داشته‌ایم بهتر می‌توان به: نگاه نوجوانان و جوانان به جنس مخالف، مواد مخدر و مشروبات الکی، سوء استفاده از یکدیگر، غریزه جنسی و …. پی برد … ...
  • گزارش تخلف

پل الله‌وردی‌خان.... به فروز و یحیی هدی

و به یاد عزیزی که چه تلخ پایمردی کرد …بادها، ابر عبیرآمیز را. ابر، باران‌های حاصلخیز را …. اژدهایی خفته را ماند. به روی رود پیچان. پل:. پای‌ها در آب و سر بر ساحلی هشته. هشته دم بر ساحل دیگر. نه‌ش به سر اندیشه‌یی از خشکسالی‌هاست. نه‌ش به دل اندیشه از طغیان. ...
  • گزارش تخلف

اما نگاه نیچه به مکالمات آخر سقراط نگاهی انتقادی است. نیچه معتقد است سقراط از زندگی بیزار بود

نیچه با نقل جملۀ پایانی حیات او (بدهکاری اش به آسکلپیوس) می‌گوید:. «من سقراط را در حکمت و شجاعت آنچه که انجام داد، آنچه که گفت و آنچه که نگفت می‌ستایم. این وروجک عاشق و طناز آتنی، این موشگیر، که گستاخ‌ترین جوانان را به لرزه می‌انداخت، فقط حکیم‌ترین وراج زمان نبود بلکه او در سکوت کردن عظمت خود را به نمایش گذاشت. کاش او در آخرین لحظات زندگی اش سکوت می‌کرد تا شاید به مقام معنوی به مراتب والاتری دست می‌یافت. در آن لحظات چیزی خواه مرگ، سم، تقوا یا زیرکی زبان او را لق کرد و او را به ادای این جمله کشاند.». (حکمت شادان قطعه ۳۴۰). نیچه مجددا در کتاب «غروب بتها» به همین ماجرا، در فصلی با عنوان «مسألۀ سقراط»، به شکلی معین‌تر و جدی‌تر می‌پردازد. «"فرزانه‌ترین مردان روزگاران دربارۀ زندگی یکسان داوری کرده‌اند: زندگی به هیچ نمی‌ارزد … همیشه و همه جا آوازشان شنیده شده است آوازی آکنده از شک، از اندوه، از بیزاری از زندگی، از نپذیرفتن زندگی. سقراط هم هنگام مرگ گفت: «زندگی یعنی بیماری دور و دراز. ...
  • گزارش تخلف

خلاصه مکالمه فایدون

سقراط پس از توضیح راجع به علت رد کردن پیشنهاد فرار، به شاگردان می‌گوید «دغدغه به خود راه ندهید و به خود بگویید که فقط جسم مرا به خاک خواهید گذاشت.». افلاطون در مکالمهٔ فیدون می‌نویسد که پس از گفتن این جملات، سقراط برای استحمام به اتاق دیگری می‌رود. پس از استحمام نیز مدتی در همان اتاق می‌ماند تا اینکه نزدیک غروب آفتاب به نزد شاگردانش بازمی‌گردد. همین هنگام زندانبان می‌رسد و به سقراط می‌گوید که او را نجیب‌ترین و شریف‌ترین و بهترین کسانی می‌داند که به این زندان آمده‌اند. «من می‌دانم که حتی در این وضع تو به من خشم نخواهی گرفت و خشم تو متوجه جنایتکاران حقیقی خواهد بود که آن‌ها را می‌شناسی.» زندانبان سپس با اندوه خارج می‌شود. از زندانبان در نزد شاگردانش تمجید می‌کند و او را جوان‌مرد می‌خواند. سپس از کریتومی‌خواهد که جام زهر را برایش بیاورد. کریتو به سقراط می‌گوید که عجله نکند زیرا هنوز شعاع خورشید روی تپه‌است و سقراط همچنان مجال حیات دارد؛ افراد در موقعیت او، نخست خوب می‌خورند و میاشامند و حتی بعضی به عشق‌بازی می‌پردازند. سقراط پاسخ می‌دهد که: «آن‌ها که چنین می‌کنند بی‌دلیل نیست؛ زیرا آن‌ها ...
  • گزارش تخلف

خودکشی گونه‌ای اعتراف است. اعتراف به اینکه از زندگی عقب افتادیم و یا آنرا نفهمیدیم

می‌دانم این زندگی پوچ است و در این هیچ شک و شبهه‌ای ندارم. اما آگاهانه روبرو شده‌ام با این پوچی. دیگر پوچی به من نمی‌گوید خودکشی تنها راه حل است. پوچی به من می‌گوید فردایی وجود ندارد و همین سبب می‌شود که از این پس به اختیار تکیه کنم. اکنون باور دارم که پوچی منجر به خودکشی نمی‌شود. پوچ آخرین اندیشه محکوم به مرگی است که در چند قدمی ریسمان و سقوط سرسام آور قرار دارد و محکوم به مرگ درست متضاد کسی است که خودکشی کرده است. پس من با علم به این پوچی و بیهودگی به زندگی و زیستن، سیزیف وار ادامه می‌دهم و مطمئنم که سیزیف را باید خوشبخت انگاشت چون خودش اختیار خویش را بدست گرفته …آلبر کامو. ...
  • گزارش تخلف