من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


این کفش‌ها در فضایی نامشخص قرار گرفته‌اند. یک جفت کفش روستایی و دیگر هیچ

از دهنه تاریک کفش کهنه پاهای کارگری درآمده است. در قسمت سخت کفش‌ها جای راهپیمایی‌های سخت و بسیار در میان شیارهای زمین باقی است. روی چرم کفش، رطوبت خاک مشخص است، درون زمین آرام می‌نالد …در این ابزار (کفش) تشویشی خاموش درباره نان، نشاطی وصف ناشدنی برای خواسته‌ای مهارشدنی، ترس و لرز پیش از تولد و درهم‌کشیدگی ناشی از تهدید مرگ رخنه کرده است …این ابزار به زمین تعلق دارد و در جهان زن روستایی از آن حفاظت می‌شود. این ابزار خارج از این تعلق حفاظت شده، خود سبب ساز آرامش فزآینده خویش است. هایدگر ...
  • گزارش تخلف

گفتم: «دوستت دارم». می دانستم انقلابی است علیه قبیله. و ناقوس رسوایی آنها را زده بودم

می خواستم برانداز سلطه باشم. تا جنگل‌ها انبوه برویند. تا آبی دریاها فزونی یابد. وقتی گفتم: «دوستت دارم». می دانستم الفبای تازه‌ای برای شهر بیسواد اختراع می‌کنم. و به مردم شرابی می‌بخشم که تا کنون نشناخته‌اند …نزار قبانی ...
  • گزارش تخلف

ویلیام والاس: بجنگید ممکنه بمیرید، فرار کنید زنده می‌مونید. دست کم مدتی!

ولی چند سال بعد توی رختخواب هاتون می‌میرید. کدوم رو انتخاب می‌کنید؟ حاضرین تمام روزها رو از امروز تا لحظه مرگ حسرت بخورین، همش افسوس بخورین که چرا اینجا نموندین و این جمله رو نگفتین، که می‌تونن جان ما رو بگیرن ولی آزادی ما رو هرگز …. دل ...
  • گزارش تخلف

"مدرن بودن یعنی زیستن یک زندگی سرشار از معما و تناقض

مدرن بودن یعنی اسیر شدن در چنگ سازمان‌های بوروکراتیک عظیمی که قادر به کنترل و غالبا قادر به تخریب همه اجتماع‌ها، ارزش‌ها و جان‌ها هستند، و با این همه دست بسته نبودن در پیگیری عزم راسخ خویش برای مقابله با این نیروها، جنگیدن به قصد تغییر جهان این نیروها و تصاحب آن برای خودمان. برای مدرن بودن باید هم انقلابی و هم محافظه کار بود: مهیای تحقق امکانات جدید در عرصه تجربه و حادثه و ماجرا، هراسان از اعماق نیهیلیسمی که فرجام بسیاری از ماجراجویی‌های مدرن است و مشتاق و جویای آفرینش. آن هم در زمانی که همه چیز دود می‌شود و به هوا می‌رود … مارشال برمن، تجربه مدرنیته. ...
  • گزارش تخلف

کالایی شدن بدن.. امروزه رسانه‌ها و ابزارهای اطلاعاتی کاملا در خدمت بدن قرار گرفته‌اند

بدن هایی که توسط شبکه‌های ارتباطی و رسانه‌های مختلف تولید شده و بر اساس پیشرفت‌های تکنولوژیکی امکان تغییرات مداوم در آن هم ایجاد شده است. بدن تبدیل به شی و کالای قابل دستکاری شده که بارها و بارها می‌توان آن را تغییر داد … نمایشگاههای مد و زیبایی، سالن‌های آرایشی روز به روز مدرن‌تر و مراکز و کلینیک‌های اعمال جراحی زیبایی که روز به روز بیشتر می‌شود (اولین بار چهل سال پیش بود که یک بدن به عمل جراحی زیبایی سپرده شد). همه و همه در خدمت کالایی به نام بدن قرار گرفته‌اند تا آن را در قالب‌های جدید و متنوعی عرضه نمایند. در چنین شرایطی که امکان آفرینش بدن به اشکال مختلف بیشتر می‌شود و هر انسانی این قدرت را دارد که با میزان ثروت اقتصادی که در اختیار دارد تغییراتی در بدن خود به نمایش بگذارد، باعث نوعی جدایی بین «من» و بدن شده است. یعنی بدن به مکانی تبدیل شده است که با تغییرات در آن با کشاندن ریاضت و درد عمل جراحی و رژیم غذایی و امثالهم به رضایت و کیف درونی خود دسترسی پیدا می‌کنیم …این یک طرف ماجراست در سوی دیگر رقابت بی رحمانه‌تری در جریان است …امروزه به وفور با آگهی‌های فروش کلیه و خون مواجه هستیم ...
  • گزارش تخلف

راه، یک کانون مهم در نگاه شاعرانه ست

من وقتی خارج از وطن بودم، فکر می‌کردم راه، به خانه می‌رسدو خانه، از راه خانه زیباتر است. اما وقتی به آنچه خانه نامیده می‌شود و خانه‌ی حقیقی نیست، باز گشتم این گفته را تغییر دادم و گفتم: «راه خانه، همچنان از خانه زیباتر است»، چرا که رویا، همچنان زیباتر و شفاف‌تر از واقعیتی است که این رویا از آن زاده می‌شود. رویا، اکنون یتیم است. وقتی در خانه‌ات هستی به تمجید آن نمی‌پردازی، اهمیت و گرمایش را نمی‌فهمی اما وقتی آن را از دست می‌دهی، خانه برای تو به یک دلبستگی کودکانه و آرزو، تبدیل می‌شود. گویی خانه، هدف نهایی سراسر سفر است. تبعیدگاه، مفهوم خانه و وطن را در نظر من عمق بخشید، زیرا تبعیدگاه با این دو در تضاد است. اما اکنون من نمی‌توانم «تبعید» را با نقیض اش یعنی «وطن» تعریف کنم، همینطور وطن را با تبعید. امروز مساله خیلی فرق می‌کند، وطن و تبعیدگاه، دو مساله در هم تنیده و پیچیده‌اند. درویش ...
  • گزارش تخلف

این میانه، فضایی هست برای یک انقلاب منفعل جادویی که به جای برخورد مستقیم با قدرت، به آرامی، آنرا از راه خوردن پایه‌های زیرزمینی اش

آیا مهاتما گاندی هنگام رهبری مقاومت ضدانگلیسی در هند به نوعی چنین کاری نمی‌کرد؟ او به جای حملۀ مستقیم به دولت استعماری، جنبش‌های نافرمانی مدنی، تحریم اجناس انگلیسی، و خلق فضای اجتماعی در خارج از دسترس دولت استعماری را سازماندهی کرد. پس هرقدر هم این سخن، جنون آمیز جلوه کند، باز می‌توان گفت که گاندی خشونت آمیزتر از هیتلر بود. این که هیتلر را آدم شروری بدانیم که مسئول کشتار میلیون‌ها نفر بوده، ولی همزمان بگوییم که او آدم جگرداری بوده که با اراده‌ای آهنین خواسته هایش را دنبال کرده، نه تنها بیان فکری تهوع آور، بلکه خیلی ساده، اشتباه است: نخیر! هیتلر «جگر نداشت» که واقعا امور را تغییر دهد! همۀ کارهای او اساسا واکنشی بود: او چنان عمل کرد که به واقع چیزی تغییر نکند؛ او عمل کرد تا جلوی کمونیسم را که یک تغییر واقعی بود بگیرد. جنایت او در حق یهودیان در نهایت برای ایز گم کردن و نزدیک نشدن به دشمن واقعی، یعنی هستۀ مناسبات اجتماعی سرمایه داری بود. هیتلر یک نمایش انقلابی به راه انداخت تا کاپیتالیسم بتواند به بقای خود ادامه دهد؛ برخلاف او جنبش گاندی به طور موثر کمر به مختل ساختن کارکرد دولت استعماری ب ...
  • گزارش تخلف

مویه‌ی مادری در خیابان بر پیکر پسر مقتولش که در مبارزه علیه دیکتاتوری جان از دست داده است:

سرم، پشت و پناهم. شادی عمرم، خورشید زمستان‌های سختم،. سرو بلندم. به چه رو گرسنه رهایم می‌کنی. در تنهایی، بی جرعه‌ای آب،. بی روشنی، بی گل و نان؟. همه‌ی گل‌های زندگانی را. با چشم‌های تو می‌نگریستم. با لب‌های تو. ...
  • گزارش تخلف

‍ دانشجویان علوم سیاسی و علوم انسانی جذب داعش نمی‌شوند

براساس نتایج برخی مطالعات، اغلب تحصیل کرده هایی که جذب گروه‌های تروریستی شده‌اند، فارغ التحصیل رشته‌های مهندسی یا پزشکی هستند. به گزارش روز شنبه پایگاه خبری شبکه العالم، نتایج یک مطالعه نشان می‌دهد که به سختی می‌توان فردی را در میان دانشجویان جذب شده به گروههای تروریستی یافت که در رشته‌های علوم اجتماعی یا هنر درس خوانده باشد …بر اساس تحلیل سال ۲۰۰۷ «دیه گو گامبیتا» جامعه شناس و تئوریسین اسپانیایی، که در سندی با عنوان «ایمن سازی عقل» منتشر شد و به تازگی نیز از سوی شورای فرهنگی انگلیس منتشر شده است، ۴۴ درصد از تحصیل کرده هایی که جذب گروه‌های تروریستی شده‌اند، دارای مدرک مهندسی هستند و این میزان در میان اعضای غربی این گروه‌ها، ۵۹ درصد است …یک مطالعه مربوط به تروریست‌ها در تونس نیز تقریبا نتایجی مشابه نتایج تحقیق گامبیتا دارد؛ نتایج تحقیق دیگری درباره ۱۸ تبعه انگلیس که در حملات تروریستی دست داشته‌اند، بیانگر آن است که ۸ نفر آنها دارای مدرک مهندسی یا فن آوری اطلاعات بوده، ۴ نفر داروسازی و ریاضیات خوانده و تنها یک نفر آنها در رشته علوم اجتماعی درس خوانده است … «مارتن روز» مشاور شورای فرهنگی ...
  • گزارش تخلف

من کجا هستم؟ حقیقت من کجاست؟ روزگاری ساکن شهری بودم؛ و اینک قرن‌هاست سرگشته‌ی بیابان خضر الیاسم!

شما مرا از من گرفتید. خیالات خود را به من چسباندید. خون از شمشیرم چکاندید و سرهای دشمنان به تیغ ذوالفقارم بریدید! قلعه‌گیر و خندق‌گذار و معجزه‌سازم کردید! شاه مردان و شیر خدا گفتید! از زمینم به چهارم‌آسمان بردید! به خدایی رساندید! پدر خاک و خون خدا خواندید! در شهر علمم خواندید و از آن به درون نرفتید! ...
  • گزارش تخلف

بیا درباره فلسفه حرف نزنیم، رهایش کن، ژان.. یک خروار کلمه، یک خروار کاغذ، چه کسی حالش را دارد

درباره فاصله گرفتنم از خودم حقیقت را به تو گفته‌ام. دیگر ول کرده‌ام نگرانی برای این زندگی بد ترکیب را. که نه بهتر است و نه بدتر از تراژدی‌های معمول بشری …بیشتر از سی سال است که زیر بار مشاجراتمان بوده‌ایم. مثل همین حالا، در جزیره‌ای زیر آسمان‌های حاره.، از رگبار فرار می‌کنیم، یک دقیقه بعد، باز هم خورشید تابان. و من منگ می‌شوم، گیج می‌شوم از عطر زمردین برگ‌ها …ما زیر کف‌های روی موج، زیر آب می‌رویم. ما تا آن دورها شنا می‌کنیم، تا جایی که افق پیچاپیچ بوته موز است،. با آسیاب‌های کوچک نخل. و من متهمم: که برای کار بزرگ عمرم قدمی بر نمی‌دارم،. که از خودم به اندازه کافی انتظار ندارم،. ...
  • گزارش تخلف

نابود کنید شهر‌ها را. خرد کنید دیوارها را. در هم بشکنید کارخانه‌ها و کلیسا‌های جامع، انبارها

و خانه‌ها را. به شکل کپه‌های بی سر و سامان از سنگ و الوار و. چوب سیاه سوخته:. شما سربازید و ما به شما فرمان می‌دهیم. باز بنا کنید شهرها را. دوباره بچینید دیوارها را. یک بار دیگر سرهم کنید کارخانه‌ها و کلیساهای جامع را. انبارها و خانه‌ها را. به شکل بنایی برای کار و زندگی:. ...
  • گزارش تخلف

به من گرسنگی بدهید. شما ای خدایان که نشسته‌اید و. به امورات جهان سامان می‌بخشید

به من گرسنگی، درد و عسرت بدهید،. رسوا و سرشکسته برانید مرا. از دروازه‌‌های زر و شهرت،. به من گرسنگی بدهید، سخت و جانفرسا. اما برایم باقی بگذارید عشقی کوچک،. صدایی که در پایان روز با من سخن بگوید،. دستی که در تاریکی اتاق لمسم کند،. و این تنهایی طولانی را برهم زند. سندبرگ ...
  • گزارش تخلف