خرمگس من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii خرمگس ۱۱:۴۷ ۱۳۹۶/۰۱/۱۹ کلام. آهنگ فوق العاده و بینظیر «مرگ عشق». «Morir De Amor» Franck Pourcel _ Morir De Amor – Franck Pourcel _ Morir De Amor; ( 03:13, 2.9 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام شاهکاری از موسیقیدان مطرح فرانسوی Franck Pourcel خرمگس ۰۰:۵۸ ۱۳۹۶/۰۱/۱۹ کسی به آقای کوینر گفت: قاضیان ما رشوه خوار هستند. آقای کوینر پاسخ داد: متاسفانه این طور نیست آنها رشوه خوار نیستند، حتی با بالاترین مبالغ هم نمیتوان آنها را تطمیع کرد تا حق را بگویند. خرمگس ۲۳:۴۹ ۱۳۹۶/۰۱/۱۸ بى نظیرى از فیلم مارادونا ساخته امیر کوستوریتسا مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 04:24, 27.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام خرمگس ۲۲:۴۸ ۱۳۹۶/۰۱/۱۸ خلاصه داستان فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان و بهار. بهار بخش بهار، کودکی در کنار استاد خود پروش مییابد. کودک پر از شر و شور و سبکبالی است که البته با کمی رذلی و تخسی هم همراه است. کودک در دل طبیعت بکر و آرام بزرگ میشود، طبیعتی که به ظاهر وحشی است، اما اجزا آن بدون هیچ مشکلی با یکدیگر کنار آمدهاند اما راهب کوچک، در طبیعت نفوذ میکند، سنگی به ماهی، قورباغه و مار میبندد و از دردی که به آنها وارد میکند احساس خوشایندی به او دست میدهد. استاد اما همیشه ناظر کارهای اوست و برای تنبیه و یا بهتر بگویم متنبه کردن کودک، سنگی به کودک میبندد و از او میخواهد که بازگردد و سنگ هایی را که به دور آن حیوانات بسته باز کند وگرنه تا آخر عمر، درد و سنگینی اش را در دلش احساس خواهد کرد. در بازگشت کودک به جنگل، تنها میتواند قورباغه را نجات دهد و ماهی و مار را مرده میبیند. کودک گریه میکند. این پایان بخش بهار است. اینجا تا حدودی کارما در زندگی کودک نقش پیدا میکند که هیچ گاه او را رها نخواهد کرد. کارما در اعتقادات بودایی، تاوانی است که ما در نتیجه اعمال نیک و بد خود میپردازیم یا دریافت میکنیم. ... خرمگس ۱۷:۴۸ ۱۳۹۶/۰۱/۱۸ خوانی هوشنگ ابتهاج مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 07:33, 18.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام خرمگس ۱۴:۳۵ ۱۳۹۶/۰۱/۱۸ آتشنشانها.. درنگ!.. ترا به چکمههایتان ترا به برق کلاهتان. قلب مشتعلم را. با ملایمت خاموش کنید …. مایاکفسکی خرمگس ۱۴:۱۳ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ خاورمیانه را به تقلید چشمان شرقی تو ساختهاند …. پرالتهاب. اندوهگین خسته. زیبا …. قبانی" خرمگس ۱۴:۰۶ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ این نامه را در قطار بخوان.. باز کردی اگر چمدانت را دنبال خاطره هایی نگرد که هرگز نمیخواستی از تو جدا شوند. آنها را من برداشتم تا سنگین نشود بارتو. و جا باشد برای خاطرات جدیدت …برای من. این چمدان کوچک و این راه دراز هم میتواند. بهانه فردا شود.، شاعر یونانی ... خرمگس ۰۳:۰۵ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ منتخبی از شعر قصیدهای از زندان ریدینگ: اسکار وایلد … (قصیدهای از زندان ریدینگ در مورد سربازی است که به اتهام کشتن همسرش در زندان بوده و یکروز در برابر وایلد و سایر زندانیان او را به دار میآویزند). کت قرمز ش را به تن نکرد. زیرا خون و شراب قرمزند. و خون و شراب در دستش بودند. که او را با مردهای یافتند. زن بیچارهای را که دوستش میداشت. در رختخوابش کشته بود …من فقط میدانستم چه فکر آزاردهندهای. به قدمهایش سرعت داد،. با این همه هر انسانی آنچه را که دوست میدارد، میکشد. ... خرمگس ۰۲:۴۷ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﻫﺒﻮﻁ ﺑﻮﺩ. ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ، ﺳﻨﮓ. ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺑﺖ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺑﺖﻫﺎ. ﮐﺴﯽ ﻧﺎﻣﻪاﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻨﻮﺷﺖ. ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ. ﺗﻔﻨﮓ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺷﺪﻡ ﺗﻨﻬﺎ. ﻭ ﺣﺎﻻ ﮐﺎﻓﺮ ﺷﺪﻩﺍﻡ ﺑﻪ ﮐﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﺖ ﺧﻠﻖ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﮐﺎﻓﺮ ﺷﺪﻩاﻡ ﺑﻪ ﮐﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﯽﮐﺸﺪ. ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ. ... خرمگس ۰۲:۴۶ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ زمستان رسیده است. خانهام را ویران کردهای. نه ستاره گرمم میکند نه ماه. حتی خورشید را هم پنهان کردهای. کمی گلوله بفرست. کمی خمپاره. می خواهم آتشی مهیا کنم. این کودکان بی گناه را گرم کنم. به سربازانت بگو. ما را آتش بزنند. زمستان سردی در راه است. خرمگس ۰۲:۴۵ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ دمشق عریان شد. درعا دریده شد. گیسوان لاذقیه در بالکان به تاراج رفت اندام شیمیایی رقه در آلمان ریخت. من با هر تجاوزی ترکیب جمعیتی اروپا را بهم میزنم. حمص و حما در وگاس میرقصند. شعرهایم در ونکوور جایزه میگیرند، بینندگان عزیز!. مهجه کهف (Mohja Kahf) | شاعر و نویسنده مهاجر سوری. ... خرمگس ۰۲:۴۴ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ وطن من در جغرافیا نیست. یک نقطهی نامعلوم از مرگ است. در وطن من نان را به جنازه میدهند. و خون دل را به جای آب، به مردمش. وطن من تاریخ ندارد. در هیچ کتابی نشانی ندارد. مرزهایش دود و خمپاره و گلوله است. نشانه گذاری شده با جنازههای پوسیده. وطن من. خانه ندارد. زندان دارد. ... خرمگس ۰۸:۱۳ ۱۳۹۶/۰۱/۱۳ «دهه هشتاد مردم به سینما میرفتند که افراد خوش تیپ و خوش قیافه و خوشگل ببیند، می رفتند که قهرمان ببیند اما عدهای امروز فقط عدهای کارشان این است خیانت را ترویج کنند و افرادی با قیافه زشت و زیر پیرهنی چرک به عنوان بازیگر سیمرغ بلورینمی گیرند». این سخنان یک دیوانه یا داود خطر و جاهل کلاه شاپوری و امثالهم نیست، بلکه گفتههای حمید گودرزی از سوپر استارهای سینما در برنامه پربیننده تلویزیون است. سیاه لشگر ابتذال سینه سپر کرده، سرها را با غرور بالا گرفته و تمام وجود با هر چیزی که درکی از آن ندارد به مبارزه میپردازد …شاید فکر میکنند با گفتن این جملات بار سنگین دغل و جهالتی را که بر دوش میکشند را بر زمین گذاشته و از اینکه به درجات اعلایی فرهنگ و هنر صعود کردهاند به ارضا روانی میرسند. این مسئله نشان دهنده شکل گیری ابژه بر اساس نیاز است (انسان بر اساس نیاز و دغدغهاش ابژهها را تعریف میکند و میبیند). همانگونه که یک انسان گرسنه کتاب فروشی را هم کباب فروشی میخواند چون ابژه نیاز او غذاست. در اینجا هم ابژه نیاز این شومنهای، غرق در شهرت و ثروت، فرهنگ و هنر نیست، ابژه نیاز آنها نه نان شب، نه خشونت اجتماعی و نه سقوط اخلاقی جامعه است. ابژه نیاز آنهاچگونگی کم کردن چند گرم چربی اضافه، بیشتر شدن طرف ... خرمگس ۰۰:۲۲ ۱۳۹۶/۰۱/۱۰ داستان زیبای ملخ از آنتوان چخوف. ایراداتی در خواندن هست ولی به گوش دادنش میارزه خرمگس ۱۸:۴۹ ۱۳۹۶/۰۱/۰۹ تصاویر دیگری از پرسفونه در آثار هنری خرمگس ۱۸:۴۷ ۱۳۹۶/۰۱/۰۹ جشن الوزیس …پرسفونه (به یونانی: Περσεφόνη) (به انگلیسی: Persephone)، در اسطورههای یونان ملکه جهان زیرین است او را کورئه Kore به معنی دختر نیز مینامند. رومیها آن را با نام Proserpina میشناسند. نام او به معنی «کسی که نور را نابود ساخت» است …فرزند ربوده شده دیمیتر و زئوس بود. پرسفونه یک زن جوان زیبا بود که همه او را دوست داشتند، حتی هادس نیز او را برای خود میخواست. یک روز وقتی او در حال جمع کردن گلها در دشتی به نام انا «Enna» بود، ناگهان زمین شکافته شد و هادس از آن بیرون آمد و پرسفونه را ربود. هیچ کس غیر از زئوس و خدای جوان خورشید، هلیاس متوجه این ماجرا نشد. هنگامی که زمین زیر پای پرسفونه دهان گشود و او را به هادس رهنمون شد، پرسفونه فریادی از وحشت برآورد که دیمیتر صدای او را شنید و مشعل به دست، به جستجوی دختر خویش برآمد: کاری که در مراسم آیینی کورئه کاربرد یافت. سرانجام هلیاس آشکار کرد که چه اتفاقی افتادهاست. دیمیتر بسیار خشمگین شد و خود را در تنهایی اسیر کرد، و بدین سبب زمین حاصلخیزی خود را از دست داد. ... خرمگس ۱۷:۱۲ ۱۳۹۶/۰۱/۰۹ آب را گل نکنیم سهراب سپهری، با صدای خسرو شکیبایی @soutidastan – آب را گل نکنیم ( 05:24, 4.9 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام خرمگس ۱۳:۵۲ ۱۳۹۶/۰۱/۰۹ در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست میدارم …آینهها و شب پرههای مشتاق را به من بده.. روشنی و شراب را آسمان بلند و کمان گشادهی پل. پرندهها و قوس و قزح را به من بده. و راه آخرین را. در پردهای که میزنی مکرر کن …در فراسوی مرزهای تن ام. تو را دوست میدارم …در آن دور دست بعید. که رسالت اندامها پایان میپذیرد …و شعله و شور تپشها و خواهشها. به تمامی. فرو مینشیند٬. و هر معنا قالب لفظ را وامیگذارد. ... خرمگس ۱۶:۲۴ ۱۳۹۶/۰۱/۰۸ «استعداد داوری کردن در موارد خاص (که کانت کشف کرده) یعنی توانایی برای گفتن این بد است، این زیبا است و … با توانایی اندیشیدن یکی نیست. اندیشه با ناپیداها، با پندار چیزهای غایب سروکار دارد. داوری همیشه به چیزهای خاص و چیزهای نزدیک مربوط میشود. استعداد داوری و توانایی اندیشیدن مانند خودآگاهی و وجدان به یکدیگر پیوستهاند. اگر اندیشه یعنی دو در یک گفتوشنود صامت، دوگانگی درون هویت انسان را، که با خودآگاهی سروکار دارد و لذا وجدان را به فرآوردة تبعی خود تبدیل مینماید متقابلا داوری یعنی فرآورده تبعی تأثیر رهاییبخش اندیشه نیز به اندیشه تحقق میبخشد و آن را در جهان ظواهر، که انسان هرگز در آن تنها نیست و بیش از آن مشغول است که بتواند بیاندیشد، آشکار مینماید. تجلی یاد اندیشه، شناخت نیست بلکه توانایی تمیز نیک از بد و زیبا از زشت است. و این توانایی میتواند دستکم برای من، در لحظههایی کمیاب که همه چیز آشکار است وسیلهای برای پیشبینی فاجعهها باشد». آرنت ... ‹ 174 175 176 177 178 179 180 ›
خرمگس ۱۱:۴۷ ۱۳۹۶/۰۱/۱۹ کلام. آهنگ فوق العاده و بینظیر «مرگ عشق». «Morir De Amor» Franck Pourcel _ Morir De Amor – Franck Pourcel _ Morir De Amor; ( 03:13, 2.9 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام شاهکاری از موسیقیدان مطرح فرانسوی Franck Pourcel
خرمگس ۰۰:۵۸ ۱۳۹۶/۰۱/۱۹ کسی به آقای کوینر گفت: قاضیان ما رشوه خوار هستند. آقای کوینر پاسخ داد: متاسفانه این طور نیست آنها رشوه خوار نیستند، حتی با بالاترین مبالغ هم نمیتوان آنها را تطمیع کرد تا حق را بگویند.
خرمگس ۲۳:۴۹ ۱۳۹۶/۰۱/۱۸ بى نظیرى از فیلم مارادونا ساخته امیر کوستوریتسا مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 04:24, 27.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
خرمگس ۲۲:۴۸ ۱۳۹۶/۰۱/۱۸ خلاصه داستان فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان و بهار. بهار بخش بهار، کودکی در کنار استاد خود پروش مییابد. کودک پر از شر و شور و سبکبالی است که البته با کمی رذلی و تخسی هم همراه است. کودک در دل طبیعت بکر و آرام بزرگ میشود، طبیعتی که به ظاهر وحشی است، اما اجزا آن بدون هیچ مشکلی با یکدیگر کنار آمدهاند اما راهب کوچک، در طبیعت نفوذ میکند، سنگی به ماهی، قورباغه و مار میبندد و از دردی که به آنها وارد میکند احساس خوشایندی به او دست میدهد. استاد اما همیشه ناظر کارهای اوست و برای تنبیه و یا بهتر بگویم متنبه کردن کودک، سنگی به کودک میبندد و از او میخواهد که بازگردد و سنگ هایی را که به دور آن حیوانات بسته باز کند وگرنه تا آخر عمر، درد و سنگینی اش را در دلش احساس خواهد کرد. در بازگشت کودک به جنگل، تنها میتواند قورباغه را نجات دهد و ماهی و مار را مرده میبیند. کودک گریه میکند. این پایان بخش بهار است. اینجا تا حدودی کارما در زندگی کودک نقش پیدا میکند که هیچ گاه او را رها نخواهد کرد. کارما در اعتقادات بودایی، تاوانی است که ما در نتیجه اعمال نیک و بد خود میپردازیم یا دریافت میکنیم. ...
خرمگس ۱۷:۴۸ ۱۳۹۶/۰۱/۱۸ خوانی هوشنگ ابتهاج مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 07:33, 18.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
خرمگس ۱۴:۳۵ ۱۳۹۶/۰۱/۱۸ آتشنشانها.. درنگ!.. ترا به چکمههایتان ترا به برق کلاهتان. قلب مشتعلم را. با ملایمت خاموش کنید …. مایاکفسکی
خرمگس ۱۴:۱۳ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ خاورمیانه را به تقلید چشمان شرقی تو ساختهاند …. پرالتهاب. اندوهگین خسته. زیبا …. قبانی"
خرمگس ۱۴:۰۶ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ این نامه را در قطار بخوان.. باز کردی اگر چمدانت را دنبال خاطره هایی نگرد که هرگز نمیخواستی از تو جدا شوند. آنها را من برداشتم تا سنگین نشود بارتو. و جا باشد برای خاطرات جدیدت …برای من. این چمدان کوچک و این راه دراز هم میتواند. بهانه فردا شود.، شاعر یونانی ...
خرمگس ۰۳:۰۵ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ منتخبی از شعر قصیدهای از زندان ریدینگ: اسکار وایلد … (قصیدهای از زندان ریدینگ در مورد سربازی است که به اتهام کشتن همسرش در زندان بوده و یکروز در برابر وایلد و سایر زندانیان او را به دار میآویزند). کت قرمز ش را به تن نکرد. زیرا خون و شراب قرمزند. و خون و شراب در دستش بودند. که او را با مردهای یافتند. زن بیچارهای را که دوستش میداشت. در رختخوابش کشته بود …من فقط میدانستم چه فکر آزاردهندهای. به قدمهایش سرعت داد،. با این همه هر انسانی آنچه را که دوست میدارد، میکشد. ...
خرمگس ۰۲:۴۷ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﻫﺒﻮﻁ ﺑﻮﺩ. ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ، ﺳﻨﮓ. ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺑﺖ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺑﺖﻫﺎ. ﮐﺴﯽ ﻧﺎﻣﻪاﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻨﻮﺷﺖ. ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ. ﺗﻔﻨﮓ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺷﺪﻡ ﺗﻨﻬﺎ. ﻭ ﺣﺎﻻ ﮐﺎﻓﺮ ﺷﺪﻩﺍﻡ ﺑﻪ ﮐﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﺖ ﺧﻠﻖ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﮐﺎﻓﺮ ﺷﺪﻩاﻡ ﺑﻪ ﮐﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﯽﮐﺸﺪ. ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ. ...
خرمگس ۰۲:۴۶ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ زمستان رسیده است. خانهام را ویران کردهای. نه ستاره گرمم میکند نه ماه. حتی خورشید را هم پنهان کردهای. کمی گلوله بفرست. کمی خمپاره. می خواهم آتشی مهیا کنم. این کودکان بی گناه را گرم کنم. به سربازانت بگو. ما را آتش بزنند. زمستان سردی در راه است.
خرمگس ۰۲:۴۵ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ دمشق عریان شد. درعا دریده شد. گیسوان لاذقیه در بالکان به تاراج رفت اندام شیمیایی رقه در آلمان ریخت. من با هر تجاوزی ترکیب جمعیتی اروپا را بهم میزنم. حمص و حما در وگاس میرقصند. شعرهایم در ونکوور جایزه میگیرند، بینندگان عزیز!. مهجه کهف (Mohja Kahf) | شاعر و نویسنده مهاجر سوری. ...
خرمگس ۰۲:۴۴ ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ وطن من در جغرافیا نیست. یک نقطهی نامعلوم از مرگ است. در وطن من نان را به جنازه میدهند. و خون دل را به جای آب، به مردمش. وطن من تاریخ ندارد. در هیچ کتابی نشانی ندارد. مرزهایش دود و خمپاره و گلوله است. نشانه گذاری شده با جنازههای پوسیده. وطن من. خانه ندارد. زندان دارد. ...
خرمگس ۰۸:۱۳ ۱۳۹۶/۰۱/۱۳ «دهه هشتاد مردم به سینما میرفتند که افراد خوش تیپ و خوش قیافه و خوشگل ببیند، می رفتند که قهرمان ببیند اما عدهای امروز فقط عدهای کارشان این است خیانت را ترویج کنند و افرادی با قیافه زشت و زیر پیرهنی چرک به عنوان بازیگر سیمرغ بلورینمی گیرند». این سخنان یک دیوانه یا داود خطر و جاهل کلاه شاپوری و امثالهم نیست، بلکه گفتههای حمید گودرزی از سوپر استارهای سینما در برنامه پربیننده تلویزیون است. سیاه لشگر ابتذال سینه سپر کرده، سرها را با غرور بالا گرفته و تمام وجود با هر چیزی که درکی از آن ندارد به مبارزه میپردازد …شاید فکر میکنند با گفتن این جملات بار سنگین دغل و جهالتی را که بر دوش میکشند را بر زمین گذاشته و از اینکه به درجات اعلایی فرهنگ و هنر صعود کردهاند به ارضا روانی میرسند. این مسئله نشان دهنده شکل گیری ابژه بر اساس نیاز است (انسان بر اساس نیاز و دغدغهاش ابژهها را تعریف میکند و میبیند). همانگونه که یک انسان گرسنه کتاب فروشی را هم کباب فروشی میخواند چون ابژه نیاز او غذاست. در اینجا هم ابژه نیاز این شومنهای، غرق در شهرت و ثروت، فرهنگ و هنر نیست، ابژه نیاز آنها نه نان شب، نه خشونت اجتماعی و نه سقوط اخلاقی جامعه است. ابژه نیاز آنهاچگونگی کم کردن چند گرم چربی اضافه، بیشتر شدن طرف ...
خرمگس ۰۰:۲۲ ۱۳۹۶/۰۱/۱۰ داستان زیبای ملخ از آنتوان چخوف. ایراداتی در خواندن هست ولی به گوش دادنش میارزه
خرمگس ۱۸:۴۷ ۱۳۹۶/۰۱/۰۹ جشن الوزیس …پرسفونه (به یونانی: Περσεφόνη) (به انگلیسی: Persephone)، در اسطورههای یونان ملکه جهان زیرین است او را کورئه Kore به معنی دختر نیز مینامند. رومیها آن را با نام Proserpina میشناسند. نام او به معنی «کسی که نور را نابود ساخت» است …فرزند ربوده شده دیمیتر و زئوس بود. پرسفونه یک زن جوان زیبا بود که همه او را دوست داشتند، حتی هادس نیز او را برای خود میخواست. یک روز وقتی او در حال جمع کردن گلها در دشتی به نام انا «Enna» بود، ناگهان زمین شکافته شد و هادس از آن بیرون آمد و پرسفونه را ربود. هیچ کس غیر از زئوس و خدای جوان خورشید، هلیاس متوجه این ماجرا نشد. هنگامی که زمین زیر پای پرسفونه دهان گشود و او را به هادس رهنمون شد، پرسفونه فریادی از وحشت برآورد که دیمیتر صدای او را شنید و مشعل به دست، به جستجوی دختر خویش برآمد: کاری که در مراسم آیینی کورئه کاربرد یافت. سرانجام هلیاس آشکار کرد که چه اتفاقی افتادهاست. دیمیتر بسیار خشمگین شد و خود را در تنهایی اسیر کرد، و بدین سبب زمین حاصلخیزی خود را از دست داد. ...
خرمگس ۱۷:۱۲ ۱۳۹۶/۰۱/۰۹ آب را گل نکنیم سهراب سپهری، با صدای خسرو شکیبایی @soutidastan – آب را گل نکنیم ( 05:24, 4.9 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
خرمگس ۱۳:۵۲ ۱۳۹۶/۰۱/۰۹ در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست میدارم …آینهها و شب پرههای مشتاق را به من بده.. روشنی و شراب را آسمان بلند و کمان گشادهی پل. پرندهها و قوس و قزح را به من بده. و راه آخرین را. در پردهای که میزنی مکرر کن …در فراسوی مرزهای تن ام. تو را دوست میدارم …در آن دور دست بعید. که رسالت اندامها پایان میپذیرد …و شعله و شور تپشها و خواهشها. به تمامی. فرو مینشیند٬. و هر معنا قالب لفظ را وامیگذارد. ...
خرمگس ۱۶:۲۴ ۱۳۹۶/۰۱/۰۸ «استعداد داوری کردن در موارد خاص (که کانت کشف کرده) یعنی توانایی برای گفتن این بد است، این زیبا است و … با توانایی اندیشیدن یکی نیست. اندیشه با ناپیداها، با پندار چیزهای غایب سروکار دارد. داوری همیشه به چیزهای خاص و چیزهای نزدیک مربوط میشود. استعداد داوری و توانایی اندیشیدن مانند خودآگاهی و وجدان به یکدیگر پیوستهاند. اگر اندیشه یعنی دو در یک گفتوشنود صامت، دوگانگی درون هویت انسان را، که با خودآگاهی سروکار دارد و لذا وجدان را به فرآوردة تبعی خود تبدیل مینماید متقابلا داوری یعنی فرآورده تبعی تأثیر رهاییبخش اندیشه نیز به اندیشه تحقق میبخشد و آن را در جهان ظواهر، که انسان هرگز در آن تنها نیست و بیش از آن مشغول است که بتواند بیاندیشد، آشکار مینماید. تجلی یاد اندیشه، شناخت نیست بلکه توانایی تمیز نیک از بد و زیبا از زشت است. و این توانایی میتواند دستکم برای من، در لحظههایی کمیاب که همه چیز آشکار است وسیلهای برای پیشبینی فاجعهها باشد». آرنت ...