من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


«تفکر دو تن در یک تن در گفتگوی صامت، اختلاف موجود در درون هویت ما را آن‌گونه‌ای که در آگاهی است به فعلیت می‌رساند و بدین ترتیب محص

پس داوری یعنی محصول تأثیر آزادی‌بخش تفکر، تفکر را محقق و آن را در جهان نمودها و ظواهر آشکار و جلوه‌گر می‌سازد. یعنی در جایی که من هرگز تنها نیستم و همیشه گرفتارتر از آنم که بتوانم فکر کنم، متجلی شدن نسیم تفکر به هیج‌روی شناخت و دانش نیست بلکه توانایی تمیز درست از غلط، زشت از زیباست و این در واقع می‌تواند جلوی فاجعه را دست‌کم برای خود من، در لحظات نادری که وضعیت دشوار و بغرنجی پیش می‌آید، بگیرد». آرنت ...
  • گزارش تخلف

انسانی که خطر گرایش شر را از سر گذرانده، وقتی به پشت سر نگاه می‌کند، کوهی عظیم می‌بیند و با شگفتی از خود می‌پرسد که با چه قدرتی ای

ولی انسانی که به گرایش شر تسلیم شده، وقتی به پشت سر نگاه می‌کند، شیاری باریک می‌بیند و با شگفتی از خود می‌پرسد که چگونه نتوانسته از آن گذر کند» …مارتین بوبر
  • گزارش تخلف

مارتین بوبر در وین به دنیا آمد و در سال‌های اولیه تحت تاثیر آثار کانت و همچنین عرفان دینی بود

تاثیر اخلاق کانتی را می‌توان در تلقی او از رابطه¬ی من-تو ضمن در نظر گرفتن افراد به مثابه هدف به جای وسیله دید. به همین ترتیب خداوند صرف یک ابژه¬ی اندیشه بشر نیست بلکه کسی است که فرمان می¬دهد. هنگامی که وی در برلین دانشجو بود، از ویلهلم دیلتای نیز تاثیر پذیرفت و همین امر اساس یک فهم هرمنوتیکی از خود و دیگری را برای وی طرحزیری کرد. بوبر در مقام یک یهودی خود را وقف امور یهودیت کرد. او تا زمان قدرت گرفتن هیتلر در ۱۹۳۳ استاد دین یهود در فرانکفورت بود. اثر اولیه او در باب روابط عرفانی بی¬واسطگی راهی را به سوی یک رابطه¬ی دیالوگی¬تر با خداوند در مقام دیگری و در مقام تو گشود. در ۱۹۳۸ او آلمان را ترک کرد و تا زمان بازنشستگی در ۱۹۵۱ استاد فلسفه اجتماعی دین در دانشگاه عبری اورشلیم بود. رابطه¬ی من-آن روش نوعی مشاهدات علمی یا تجربی است. با وجود این، این نگرش هرگز کل داستان را بیان نمی¬کند. ...
  • گزارش تخلف

باروخ اسپینوزا یکی از برجسته‌ترین فلاسفه‌ قرن هفدهم میلادی و اولین متفکر دمکراسی لیبرال است، اما شهرت‌ دمکراسی‌خواهی وی به‌اندازه

اما وی چهل سال پیش از جان لاک، هدف نهایی جامعه سیاسی را تامین آزادی برای انسان می‌دانست. اسپینوزا «رساله الهیاتی‌-‌سیاسی» خود را در دفاع از آزادی اندیشه و وجدان و عقیده نوشت. در آن رساله تلاش می‌کند تا این نکته را اثبات کند که آزادی عقل و اندیشه انسان نه‌تنها برای حفظ و اشاعه تقوی مفید است ‌بلکه واجب و ضروری است. آزادی عقل‌ها و اندیشه نه‌تنها برای امنیت و استواری دولت سودمند است ‌بلکه پایه اصلی اقتدار دولت نیز هست. اسپینوزا با سکولارکردن فلسفه سیاسی، اجازه داده است که ما به شکل‌گیری ذهنیت سیاسی در عصر مدرن برسیم و مساله «اقتدار سیاسی» را بتوان برای اولین‌بار در چارچوب‌های سیاسی مطرح کرد. اسپینوزا، مضامین آخرالزمانی را که در الهیات توراتی دیده می‌شود، تبدیل به نظریه‌ای سکولار از زمان و به‌ویژه زمان‌مندی سیاسی می‌کند. به نظر من در نگرش اسپینوزایی از زمان‌مندی سیاسی سکولار، روند مدرنیته‌ در قالب حرکت سیال و پویای پیش‌رفت، ظاهر می‌شود. و این مفهوم پیش‌رفت از دید اسپینوزا خیلی مهم است. همان‌طور که در کتاب اخلاق و رساله الهی‌‌سیاسی می‌بینیم اسپینوزا مساله پیش‌رفت را در قالب گذری از زندگی هم‌ ...
  • گزارش تخلف

ی فلسفه از الهیات و ۲. گسترش به‌ترین دولت. در به‌ترین دولت، آزادی اندیشه امری بسیار مهم است

اسپینوزا نتیجه می‌گیرد که پرسش از حد و آزادی، پرسشی اساسا سیاسی است، نه خداشناختی. پس دولت باید فضای عقاید گوناگون را گسترش دهد. دولت از یک‌سو با ایجاد آزادی عقیده، شانس تصمیم‌گیری عقلانی‌اش را گسترش می‌دهد و از سوی دیگر، افراد با پیروی از این دولت، موقعیت خودشان را مستحکم می‌کنند. پس دولت و فرد، هریک به‌گونه‌ای، دیگری را تقویت می‌کند. شرط وجودی تابعیت از دولت، شهروندی است. شهروندی از نظر اسپینوزا چیزی نیست جز کنشی که دولت از طریق آن به‌صورت دمکراتیک، تولید و گسترش میابد. در خصوص اسپینوزا می‌توان به ذکر این نکته پرداخت که در کشورهاری انگلیسی شهرت وی درمقام یک متفکر سیاسی تحت تاثیر آرائ وی درمقام یک متا فیزیست واقعگرا قرار دارد اما با اینحال دیدیگاههای سیاسی وی به سرعت شناخت او کمک شایانی نمود اسپینوزا در دو رساله سیاسی خود به برشمردن وجوهات اصیل و موثر در دفاع از یک حکومت دموکراتیک در راستای آزادی بیان و نظر پرداخته و به انتقاد از به انقیاد در آوردن مذهب توسط حکومت اشاراتی داشته است و براساس اصول متافیزیک طبیعت باورانه خود به بیان نقدها و پیشنهادهای خود از مفاهیم متداول حق و وظیفه را ا ...
  • گزارش تخلف

تماع استفاده کند

چون اسپینوزا معتقد است که سرشت بشری قابلیت این را ندارد که همیشه و به‌طور مطلق تحت تسلط قرار گیرد. اسپینوزا به عبارتی با «سنکا» هم‌عقیده است که رژیم‌های خشن همیشه نابود می‌شوند و رژیم‌های معتدل باقی می‌مانند و مساله آخر این است که افراد عقلانی چگونه خود را تحت نظارت یک اقتدار سیاسی قرار می‌دهند؟. اگر دارای عقل هستیم، پس چرا باید تحت سلطه اقتدار سیاسی قرار بگیریم؟ پاسخ این است که اسپینوزا می‌گوید عقل، همیشه انسان‌ها را به طرف امنیت و صلح دعوت می‌کند، بنابراین عقل، صلح و صیانت ذات را با یک‌دیگر آشتی می‌دهد. هرچند که عقلانیت امری بسیار کماب و نایاب است. ولی آن‌جایی که عقلانیت است، صیانت ذات و صلح هم دیده می‌شود. حتی اگر عقل هم بر انسان حکم‌فرما نباشد، باز هم می‌توان گفت صیانت ذات، خودش قانون کلی سرشت بشری است. اسپینوزا به نوبه خود، از ذهنی مشترک و یکسان صحبت می‌کند. یعنی حقوق افراد را با قوانین عمومی یکسان می‌داند. ...
  • گزارش تخلف

زرتشت چون این سخنان را بگفت باز در مردم نگریست وخاموش شد

آنگاه با دل خود گفت: اینان می‌ایستند و می‌خندند، اینان مرا در نمی‌یابند، من دهانی بهر این گوشها نیستم. آیا نخست می‌باید گوشهایشان را فرو کوفت تا بیاموزند که از راه چشم بشنوند؟ یا می‌باید همچون کوس و واعظان توبه، غریو بر کشید، یا اینان تنها گنگان و لالان و چشمان کور را باور می‌دارند؟ اینان را چیزی است که بدان می‌بالند، چه می‌نامند آن مایه ئ به خود بالیدن را؟ {فرهنگ} می‌نامندش و همان است که اینان را از بزچرانان برتر می‌نشاند. از این رو دوست نمی‌دارندکه واژه ئ {خوار} را در باره‌ی خویش بشنوند، پس من با غرورشان سخن خواهم گفت. پس من از خوار شمردنی‌ترین کسان با ایشان سخن خواهم گفت، و آن واپسین انسان است. و زرتشت با مردم چنین گفت: اکنون وقت آن است که انسان هدف خویش را فرا روی نهند، اکنون وقت آن است که انسان تخم برترین امیدش را بکارد. زمین اش هنوز برای آن چندان که باید قوی است، اما این خاک روزگاری تنک مایه و سترون خواهد شدو دگر درخت بلندی از آن نتواند رست. ...
  • گزارش تخلف

باری، زرتشت در مردم نگریست وحیران بود

سپس چنین گفت: انسان بندی است بسته میان حیوان و ابر انسان، بندی بر فراز مغاکی. فرا رفتنی است پر خطر، در راه بودنی پر خطر، واپس نگریستنی پر خطر، لرزیدن و درنگیدنی پر خطر. آنچه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت، آنچه در انسان خوش است این است که او فرا شدی است و فرو شدی. دوست می‌دارم آنانی را که جز فرو شدن زندگی دیگر نمی‌شناسند، زیرا که ایشان فرا شوندگانند. دوست دارم خوار شمارندگان بزرگ را، زیرا که پاس دارندگان بزرگ اند و خدنگ‌های اشتیاق به سوی کرانه‌ای دگر. دوست می‌دارم آنانی را که برای فرو شدن و فدا شدن، نخست فراپشت ستارگان، از پی دلیل نمی‌گردند، بل خویش را فدای زمین می‌کنند تا زمین روزی از آن ابر انسان شود. دوست می‌دارم آنرا که برای شناخت می‌زید، شناخت را از آنرو خواهان است که می‌خواهد روزی ابر انسان بزید. و چنین، خواهان فروشد خویش است. دوست می‌دارم آنرا که کار می‌کند و می‌سازد تا آنکه خانه‌ای بهر ابر انسان بنا کند و زمین و جانور و گیاه را بهر او اماده کند: زیرا این چنین خواهان فرو شد خویش است. ...
  • گزارش تخلف

کاوه آهنگر و درفش کاویانی. آرتور کریستین سن. مترجم: منیژه احد زادگان آهنی

کاوه آهنگر شخصیتی اسطوره‌ای متعلق به ایران باستان است. در شاهنامه فردوسی آمده که او قیامی مردمی علیه فرمانروایی به نام ضحاک (اژی‌دهاک) را پی می‌ریزد. نشان جنبش او درفش کاویانی، پیشبند چرمی‌اش است که بر سر نیزه‌ای می‌آویزد. شخصیت وی نزد ایرانیان همواره الهام‌گر دادخواهی و ظلم ستیزی بوده است. ...
  • گزارش تخلف

در زمان ساسانیان (تاریخی).. آرتور کریستنسن

«ایران در زمان ساسانیان»؛ تاریخ ایران ساسانى تا حمله عرب و وضع دولت و ملت در زمان ساسانیان، نوشته کریستین سن، ترجمه رشید یاسمى این کتاب به انگلیسى نوشته شده و به وضع دولت و دربار ساسانى و احوال مردمان آن روزگار پرداخته است. چارچوب اصلى کتاب، تاریخ سیاسى روزگار ساسانیان است و ویژگى‏هاى مادى و معنوى مردم، اوضاع اجتماعى، چگونگى صنعت و اندیشه‏هاى دینى - فلسفى آن دوران، در این چارچوب عرضه شده است. گزارشى در باره پیشینه تمدن ایران پیش از ساسانیان بر پایه منابع یونانى، ارمنى، سریانى و چینى و شمار و ویژگى‏هاى منابع تاریخ سیاسى و مدنى ساسانیان با عنوان مقدمه در دو بخش گنجیده و ویژگى‏هاى سازمان ادارى شاهنشاهى و اطلاعات موجود در باره تمدن و جامعه ساسانى نیز در ده فصل جداگانه همراه با موضوع‏هاى خرد و مشخص شده با ستاره (*)، به شکل توصیفى با یادآورى منابع آنها در پانوشت آمده‏ اند. نویسنده، شرح درازدامنى در باره هر یک از موضوع‏ها عرضه مى‏کند، اما از رویدادهاى نظامى و جنگى آن دوران به تندى مى‏ گذرد. البته داستان «جنگ شاه‏پور با رومیان» کوتاه و چکیده نیست؛ زیرا وى در این باره از روایتى عینى و بى‏مانند ...
  • گزارش تخلف

ترجیع بند بسیار زیبا و دلنشین و پر معنای هاتف اصفهانی با عنوان. که یکی هست و هیچ نیست جز او:

فدای تو هم دل و هم جان. وی نثار رهت هم این و هم آن. دل فدای تو، چون تویی دلبر. جان نثار تو، چون تویی جانان. دل رهاندن زدست تو مشکل. جان فشاندن به پای تو آسان. راه وصل تو، راه پرآسیب. درد عشق تو، درد بی‌درمان. بندگانیم جان و دل بر کف. ...
  • گزارش تخلف