من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
نظر فلاسفه دربارهی قربانیشدن اسماعیل توسط ابراهیم. (نویسنده: ناشناس)
نظر فلاسفه دربارهی قربانیشدن اسماعیل توسط ابراهیم
(نویسنده: ناشناس)
معروف ترین تفسیر متعلق به کرکگور است که بر اساس آن ابراهیم با قربانی کردن فرزندش از اخلاق فراتر رفت و درون را بر برون ترجیح داد.
قربانیکردن عملی است که در وهلهی نخست ضداخلاقی تلقی میشود و طبیعی است که هر عمل ضدعقلانی واکنش فلاسفه را برمیانگیزد، بهویژه آنکه این عمل به ظاهر غیراخلاقی از سوی یک پیامبر سربزند. دوم اینکه هر متفکری در غرب یا مسیحی بوده یا یهودی و به نوعی ناچار بوده است داستان ابراهیم را از جنبهی دینی تفسیر کند.
"آگوستین" نخستین فیلسوفی است که دربارهی قربانیشدن اسماعیل توسط ابراهیم به اظهارنظر پرداخت: آگوستین معتقد است این ایمان ابراهیم بوده است که او را به سمت قربانیکردن فرزندش سوق داد نه عقلش.
در دورههای بعدی قرون وسطی، "آکوئیناس" این داستان را تفسیر کرد. او در تفسیر عمل ابراهیم هم جنبهی دینی را در نظر گرفت و هم سعی کرد تفسیری فلسفی و عقلگرایانه از آن ارایه دهد. به اعتقاد او فرمان الهی که سببساز عمل قربانیکردن از سوی ابراهیم بود، هم از لحاظ دینی و ایمانی قابل توجیه است و هم از نظر عقلانی.
در دوره روشنگری نیز این کانت بود که به تفسیر این عمل پرداخت و مدعی شد که قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم امری غیرعقلانی است. به عبارت دیگر "کانت" عمل این پیامر الهی را نقد میکند و مدعی میشود که ابراهیم دچار توهم شده است.
"هگل" نیز این موضوع را در راستای فلسفه خودش تفسیر میکند. او معتقد است که قربانیکردن اسماعیل از لحاظ دینی قابل توجیه است، این در حالی است که "کرکگور" که معروفترین تفسیر را از این موضوع ارایه کرده است، اعتقاد دارد ابراهیم با این عملش از اخلاق فراتر رفت و درون را بر برون ترجیح داد.
به عبارت دیگر از نظر کرکگور ابراهیم با این عمل، کلی را کنار گذاشت و به جزئی رسید. جزئی جایش در دین است ولی جای کلی در اخلاق است. به باور کرکگور عمل ابراهیم عملی دینی بود و عقل میتواند آن را درک کند. او معتقد است در این داستان ایمان از جایی آغاز میشود که عقل پایان مییابد، بنابراین عمل ابراهیم نیز عملی ایمانی بوده است.
"لویناس" و "دریدا" دو فیلسوف برجسته معاصر هستند که دربارهی داستان حضرت ابراهیم اظهارنظر کردهاند: لویناس مدعی است این عمل امری اخلاقی بوده است نه دینی. او اعتقاد دارد کشتن فرزند توسط این پیامبر الهی یک کار موجه اخلاقی است، زیرا خداوند به مثابه «دیگری» مطلق به او چنین فرمانی داد.
لویناس همچنین دربارهی علت نجات اسماعیل چنین استدلال میکند که چهرهی مقدس اسماعیل بود که عمل کشتن و قربانی کردن را متوقف کرد. به نظر لویناس تقدسی در چهرهی دیگری وجود دارد که پیام آن «قتل مکن» است. وقتی به چهرهی دیگری نگاه میکنیم گویی چهره با زبان بیزبانی میگوید مرا نکش.
دریدا تفسیر ساختارشکنانهای از داستان ابراهیم ارایه میدهد و معتقد است عمل ابراهیم همزمان میتواند اخلاقی و ضداخلاقی باشد، یعنی ابراهیم هم تصمیم به قتل میگیرد و هم از این قتل به واسطهی فرمان الهی جلوگیری میشود. بنابراین پارادوکسی در این عمل هست و گویی این پارادوکس در ذات ایمانِ ابراهیمی وجود دارد. البته دریدا از تفسیر کرکگور از داستان ابراهیم نیز تفسیری ساختارشکنانه ارایه میدهد.
@kharmagaas