فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
سرمستی (ارضاء) وجود ندارد.

منظور لاکان از (روابطه جنسی وجود ندارد) این نیست که مردم با یکدیگر روابط جنسی در اشکال گوناگونش ندارند، بلکه لاکان از رابطه ای بسیار بنیادی تر سخن می گوید، از امکان ناپذیری پیوند کامل جنسی میان دو فرد.
شاید یکی از نافذترین خیالپردازی های فرهنگی دوران ما جستجوی شریک کامل زندگیمان و برقراری رابطه ای کاملاً دوستانه و به لحاظ جنسی ارضا کننده با «نیمه ی دیگر» مان باشد. به نزد لاکان، طرز تلقی مذکور خیالپردازی زیان آوری است
و روانکاوی باید افشا کند که برقراری رابطه ی هماهنگ اساساً امکان ناپذیر است و چیزی به نام رابطه ی جنسی محال است. ما در رابطه یا سعی می کنیم دیگری را به آن چیزی بدل کنیم که تصور می کنیم بدان میل می ورزیم(مثال بسیار دقیق فیلم سرگیجه آلفرد هیچکاک) یا می کوشیم خود را به آن چیزی بدل کنیم که تصور می کنیم دیگری بدان میل می ورزد اما چنین اقدامی هرگز کاملاً با میل دیگری منطبق نمی شود.(کتاب لاکان، شون هومر)

به عبارت، هیچ گاه به آن چیزی که در دیگری جستجو می کنیم نمی رسیم و میلمان ارضا نمی شود.

لاکان می گوید ما هرگز یکی نمی شویم و چیزی به نام رابطه ی جنسی وجود ندارد.

امروزه مشاهده می شود که رسانه های مختلف به وفور قرص ها و داروهای تقویت جنسی و امثالهم را تبلیغ می کنند (آیا دلیل این امر این نیست که مدام می خواهد به مصرف کننده گان خود این پیام را بدهد که ارضا واقعی «جنسی» هنوز اتفاق نیفتاده است و شما با مصرف این داروها به آن خواهید رسید؟ از طرف دیگر استقبال گسترده ای است که از این داروها صورت می گیرد آیا موید این گفت نیست و آن را تایید نمی کند؟)

پریدن مدام افراد از رابطه ای به رابطه دیگر، آیا به این دلیل نیست که به صورت روانی فکر می کند ارضاء صورت نگرفته و آن را در شخص دیگری می جویند؟؟

اینجا این تز لاکان راهگشاست که رابطه جنسی(به مفهوم مورد نظر لاکانی) وجود ندارد.

هدف روانکاوی به عقیده لاکان این است که به مراجع کننده نشان دهد (بفهماند) که ارضاء و سرمستی وجود ندارد و از این طریق از آن حس فشار (و گناهی) که این مسئله بر او تحمیل می کند رها شود. (به عنوان مثال ساده به آن مرد بنیادگرای افراطی بگوید که این میزان «حسادت و خشم حاصل از آن» نسبت به فردی که، هر شب مشروب خورده و مست بوده و با زنان متفاوتی بوده است، نداشته باشد، زیرا او هم ارضاء و سرمست نشده است (چون اصلا ارضا وجود ندارد) پس نیازی به حسادت و تلاش برای نابود کردن او نیست.

آلن بدیو معتقد است عشق می تواند (آن هم عشق با برداشت خاص بدیو از لاکان، نه عشق متعارفی که دو آمال دو جنس مخالف را یکی شدن می داند) یک سرپوش شکوهمند برای نبود رابطه جنسی و سرمستی باشد.
چیزی که ژیژک هم با گفتن این جمله «عشق آن چیزی ست که سکس را به تجربه‌ای فراتر از خود ارضایی تبدیل میکند. اگر عشقی نباشد، حتی وقتی با یارتان هستید، با او خودارضایی می‌کنید» مد نظر دارد، در واقع همین مسئله است.

Telegram.me/kharmagaas