من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
فرهاد قنبری:. درباره کتاب مراقبت و تنبیه: تولد زندان نوشته میشل فوکو
فرهاد قنبری:
درباره کتاب مراقبت و تنبیه: تولد زندان نوشته میشل فوکو
(چگونگی شکل گیری سوژه در جامعه)
فوکو صفحات آغازین کتاب مراقبت و تنبیه را اینگونه آغاز می کند:
"دامیین [به جرم سوء قصد به جان شاه] در دوم مارس ۱۷۵۷ محکوم شد که «در برابر درِ اصلی کلیسای پاریس به جرم خود اعتراف و طلب مغفرت کند» و از آنجا «با یک تا پیراهن و مشعلی از مومِ مشتعل به وزن نزدیک به یک کیلو در دست، در یک گاری به میدان گْرِوْ بُرده شود و بر قاپوقی که در آنجا بر پا شده، با انبری گداخته و سرخْ سینه، بازوها، رانها و ماهیچههای ساقهایش شکافته شود، و دست راستاش در حالی که در آن چاقویی را گرفته که با آن به جانِ شاه سوء قصد کرده، با آتش گوگرد سوزانده شود و روی شکافهای ایجاد شده در بدناش سرب مذاب، روغن جوشان، صمغ گداخته و موم و گوگرد مذاب ریخته شود، و سپس بدناش با چهار اسب کشیده و چهار شقه شود و اندامها و بدناش سوزانده شود، خاکستر شود و خاکسترهایش به باد سپرده شود.»
گازت د آمستردام در اول آوریل ۱۷۵۷ مینویسد: «سرانجام او را چهار شقه کردند. این کار بسیار طول کشید چون اسبهایی که برای این منظور استفاده شده بودند، عادت به کشیدن نداشتند. بهجای چهار اسب، از شش اسب استفاده شد و چون باز هم کافی نبود، مجبور شدند برای شقهکردن، رانهای آن سیهروز و رگ و پیاش را قطع کنند و مفصلهایش را از هم جدا کنند"
این روایت به شدت خشن و آزار دهنده فوکو از شیوه مجازات مجرمان در قرون وسطا است، قرونی که در آن شکنجه به صورت مستقیم بدن مجرم را نشانه می گرفت و با حک کردن نشان قدرت حاکم بر "بدن های عصیانگر" نظم اجتماعی خود را بازتولید می کرد.
فوکو در این کتاب با مثال های متعدد نشان می دهد که چگونه در جامعه غربی مجازات از شکل عریان حک شدن بر جسم مجرم به کنترل ذهن مجرمان تغییر شکل داد.
فوکو در بخشی از کتاب می نویسد: "در شیوههای مراقبتی و كیفری ما قبل مدرن، روشهای وحشیانه شكنجه و آزار بدی به كار میرفت، اما به تدریج از قرن 18میلادی به بعد مجازاتهای بدنی جای خود را به مجازاتهای ظریف روانی داد . یعنی از اواخر قرن 18 میلادی كیفرها ماهیت غیر خشن یافت .از این تاریخ مجازاتهای جدید روح را آماج خود قرار داد، و از طرفی مجموعه كیفر شناسی جدید به جانب مراقبت فراگیر معطوف شد .از این تاریخ به بعد زندانها، مدارس، و آسایشگاههای روانی به منظومههایی از نظارت فراگیر تبدیل شد كه فرد را درمعرض مراقبت دائمی و بدون وقفه قرار میداد ."
فوکو در این کتاب شکلگیری ذهن و سوبژکتیویتی را در چارچوب نظامهای مراقبتی و انضباطی قدرت مورد مطالعه قرار میدهد و مدعی است که نهادهایی چون کلیسا، مدرسه، پادگان، زندان، بیمارستان و... تکنیکهای انضباطی خاص بهکار میرود که در نهایت "سوژه بهنجار" تربیت یا تولید می شود.
به عقیده فوکو آنانی که در مسند قدرت قرار دارند، می توانند تعیین کنند که در ابعاد گوناگون چه چیزی بهنجار و چه چیزی نابهنجار است و بر اساس چنین قاعده بهنجار سازی است که زندگی دانشآموزان، سربازان، بیماران و زندانیان در معرض مراقبت و نظارت قرار میگیرد و رفتار بهنجار مورد تشویق و رفتار نامطلوب با اقدامات مجازاتی مواجه میشود.
به عقیده فوکو هدف غایی مراقبت و انضباط، بهنجار نمودن فرد و از میانبردن بیانضباطیهای اجتماعی و روانی و سرانجام تربیت انسانهایی رام و کارگر و بهره ده در جامعه است.
سوژه ای که فوکو از آن سخن می گوید شبیه حیوان اهلی شده یا ماهی اسیر در آکواریوم است که شناختش از جهان و توانایی های خود در همان حدودی است که به او معرفی شده است. فوکو در جایی می گوید "ما فقط آن چیزی را میدانیم که ساختار فکری یک عصر اجازهی فکر کردنش را به ما می دهد."
@kharmagaas