من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
من میدانستم که تو همیشه برخلاف دیگرانی که به دنبال «خدا» میگردند به دنبال «مرگ» میگشتی
من میدانستم که تو همیشه برخلافِ دیگرانی که به دنبال «خدا» میگردند به دنبال «مرگ» میگشتی. تو آرزوی کشتنِ خود را داشتی همانطور که دیگران در آرزوی بهشتند. تو از خشونت متنفر بودی و همیشه محکومش میکردی اما روحت مدام در پی آن بود. همین بخش از شخصیتت بیشتر از نبوغ بیحد و شعورِ آزاردهنده و تخیلِ بیمرزت مرا به تعجب انداخت و تحتِ تاثیر قرارم داد. هر شب به محلههایی از «نیویورک» که پلیسهای مسلح و کهنهکار هم جرات قدم گذاشتن در آنها را نداشتند میگریختی و با مستها، معتادها، همجنسگراها و قاتلها میجوشیدی و عطش سیریناپذیری داشتی برای خطر کردن و لمس کثیفترین چیزها. چند دفعه به تو التماس کردم که تنها به «هارلم» و «بوئری» نروی؟ همیشه میترسیدم یک شب گلویت را ببرند، یا گلولهای در سرت خالی کنند. یک شب این نگرانی را به تو گفتم. در حوالی «لینکلن سنتر» بودیم و تو دنبال تاکسی میگشتی تا به جایی که نمیخواستی به من بگویی برساندت. زیر گوشت گفتم: «- آخر یه بلایی سرت میارن!» چشمهای غمگین و براقت را به من دوختی – چشمهایی که حتا وقتی میخندیدی از رنج و غم لبریز بودند – و فقط گفتی: «- راست میگی؟» یادت هست پير پائولو؟!
تو به شدت از گناه و سکس که به چشمت گناه بود متنفر بودی. زیاد از حد به پاکی و مخنثی که تنها راهِ نجاتت بود علاقه داشتی. هر چقدر رسیدن به پاکی برایت سختتر میشد، بیشتر با پا گذاشتن در دلِ کثافت و رنج و ابتذال از خودت انتقام میگرفتی. تو تمام اینها را در سکس که به چشمت گناه بود جستجو میکردی و با کله در آن شیرجه میرفتي تا با آن تحقیر شوی، به قتل برسی، یا خودکشی کنی. خیلی وقت بود که با آن خودکشی میکردی.تو با آن شعرهای زیبا، کتابهای پرمعنا و فیلمهای بیهمتایت به زمین و زمان فحش میدادی و دلها را آزرده میکردی. حالا اگر میگویم تو به دست آن پسرکِ هرزهی هفده ساله کشته نشدهای و خودکشی کردهای و او را وسیلهای این خودکشی قرار دادهای قصدم اهانت کردن به تو نیست.
تو انسان نبودی! پیر پائولو پازولینی! نوری بودی که میخواستی خاموشت كنند.
@kharmagaas
براي مرگ پير پائولو پازوليني - اوريانا فالاچي