من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
آن هنگام که قلب مان همچون خوشهی انگور فشرده شد. دریافت که زیستن درد است
آن هنگام که قلب مان همچون خوشه ی انگور فشرده شد
دریافت که زیستن درد است
رازی آشکار بر همه کس.
رنجی بس ساده و نه اسرارآمیز
و همچون شادی تان آشکار بر همه کس.
پس رها کنید پرسش را ، ای زیبای کنجکاو!
و ساکت شوید! هر چقدر صدای تان دلنشین باشد
ساکت شوید، ای غافل! ای روان همواره مسرور!
ای دهان گشوده به خنده کودکانه! که بسی بیش از زندگی،
مرگ است که ما را همواره با رشته هایی لطیف در چنگ می گیرد.
پس رها کنید، رهاکنید قلب ام را تا با فریبی سرمست شود
غوطه ور شود در چشمان زیبای تان همچون در رؤیایی شیرین
و زمانی طولانی زیر سایه مژگان تان بیارامد!
@kharmagaas
شارل بودلر