ما بسیار مجبوریم به ناسازگاری. قرن‌ها نمی‌تواند ما را رها کند. من یک خائنم، تو یک گرگ

ما بسيار مجبوريم به ناسازگاري
قرن‌ها نمي‌تواند ما را رها کند
من يک خائنم، تو يک گرگ
ما در لغتنامه‌ي پيوسته‌ي زمين به هم نزديکيم.

شانه به شانه مثل کورها
و در کنار هم به دست سرنوشت پيش مي‌رويم،
در لغتنامه لايزال اين کشور
هر دوي ما محکوم به مردن هستيم.

وقتي ترانه‌اي روسي مي‌خوانيم
قطرات خون خويشاوندان‌مان را معامله مي‌کنيم
و من شکار شبِ تو مي‌شوم
اين دليل وجود ماست، گرگ و خائن.

برف بوي خوشايند يک سلاخ‌خانه را دارد
و حتا يک ستاره هم بالاي اين پهن‌ْ‌دشت نمي‌درخشد.
شيطان، هنوز وقت هست که صورتت را
با تازيانه‌اي چند سر دو نيم کني.
@kharmagaas
آرسنی تارکوفسکی