سیگار می‌کشم، دود می‌گریزد، دود بیرون می‌آید، دود از سرم بیرون می‌آید. سرم می‌گذارد که دود بگریزد

سیگار می کشم، دود می گریزد، دود بیرون می آید، دود از سرم بیرون می آید. سرم می گذارد که دود بگریزد. می گذارم که دود از فرازِ سرم بگریزد، گرمای تنم دود می شود، دود برفرازِ سرم به آسمان می رود. سیگار می کشم. دود می کنم در هوا. سرم سوراخ است، دودی که به هوا بلند می شود از سرم خارج می شود، نمی توانم بازش گردانم، رهایش می کنم، می گذارم بگریزد، بگریز و به آسمان برو، می گذارم که اینطور شود، تمام قدرت من در این است، این گرمای من است، زنده بودنم، دود به آسمان می رود، دست از کشیدن برنمی دارم، مثل یک شومینه دود می کنم و دود به آسمان می رود. ای دودِ من بدرود! خیر پیش! من دود می کنم، دود از سرم بیرون می آید، به سوی آسمان می رود، توقف نمی کند هرگز، حفره ای در سرِ من است، دود از سرم بیرون می آید و در آسمان پرواز می کند، و برای همیشه ناپدید می شود. گرمای تنم از من می گریزد، باشد که گرمای تنم از بالای سرم بیرون رود، به دود مبدل شود، ،به آسمان می روم، در آسمان سیگار می‌کشم، گرمایم می‌رود، می گذارم که بگریزی،

خود را می بینم که در هیئتِ دود، به آسمان می روم، بدرود خودم.

@kharmagaas

کریستف تارکوس