در خانه‌ای در آن سوی خیابان. در یکی از اتاقها

در خانه ای در آن سوی خیابان
در یکی از اتاقها
آینه ای بلند درست در مقابل او به دیوار آویخته شده است

وقتی به آینه نگاه می کند
او خود را می بیند
که همچون دزدی در اتاق گیر افتاده است
پس سنگی را به سمت آینه پرتاب می کند

همسایه از صدای شکستن آینه
به سرعت به کنار پنجره ی خانه ی خود می آید
و به سوی خانه ای روبرویی فریاد می زند:
خدا را شکر که شکست،
هر وقت به آینه ام نگاه می کنم
تو را می بینم که در پشت سر من در اتاقم قدم می زنی

مرد اولی به اتاقش بر می گردد
آینه
روبروی او می ایستد
با انعکاس مرد همسایه
که چاقویی در دست دارد
@kharmagaas
یانیس ریتسوس