فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
وقتی ناصر الدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی ترور شد، کرمانی ها به شدت در چشم مردم ایران منفور شدند به طوری که ناظم السلام کرمانی در کتاب بیداری ایرانیان می نویسد؛ در تهران در خیلی محافل اشاره نمی کردم که کرمانی هستم چون مردم دید به شدت منفی به ما داشتند و مردم کرمان را به خاطر ترور شاه شهید «ناصرالدین شاه» توسط یک کرمانی نفرین می کردند. مردمی که به شدت از ستم و ظلم حکومت استبدادی شاه قاجار در رنج و عذاب بوده و در واقعه رژی به خیابان ریخته بودند در یک تغییر آنی و کوتاه مدت دلتنگ «شاه شهید» شده و حتی تحمل دیدن قیافه همشهریان قاتلانش را هم نداشتند.
این نوستالژی شاه مرده یا مخلوع پس از فتح تهران و برکناری محمد علی شاه هم تکرار شد، در تلاش های چندین باره محمد علی شاه برای بازگشت به قدرت مردم بسیاری از نقاط ایران از مازنداران گرفته تا کرمانشاه او را یاری کردند و برای این هدف در رکاب او جنگیدند.
پس از تبعید رضاه شاه و مرگ او هم مردم نسبت به او دوباره همان حس شاه شهید و مظلوم که قدر او را ندانستند پیدا کردند و در غم از دست دادن او داستان های افسانه ای ساخته و پرداخته کردند.
پس از انقلاب 57 نیز مردم ایران نسبت به محمد رضا شاه همین حس را پیدا کردند و از او به عنوان خدا بیامرز شاه و خادم ملت و امثالهم یاد کرده و می کنند و گاهی رویای بازگشت سلطنت و حکومت شازده پهلوی را در سر می پرورانند.
ما ایرانی ها انگار همیشه در گذشته زندگی میکنم و این گذشته هر چقدر دورتر آرمانی تر و رویایی تر است.
از دوران احمدی نژاد، خاتمی، پهلوی، زند، افشار، قاجار و شاه عباس و...............تا بهترین دوران که از آن به دوره هخامنشیان یاد میکنیم.

نوستالژی گذشته آرمانی که در هر دوره ای از تاریخ ایران اذهان کثیری از توده های مردم را به خود جلب می کند نشان از زندگی در جهانی شاعرانه و رویایی است که ناگاه بر اثر طوفان حوادث یا حکمت الهی از دست رفته است. این تصور «یا توهم» گذشته آرمانی از دست رفته در عمل راه هرگونه تفکر انتقادی و عقلانی را مسدود می کند.
تفکری که معتقد است: «از اسب افتاده ام نه از اصل» در واقع داشتن اسب را به عنوان یک واقعیت بدیهی پذیرفته است و حال در سوگ از دست دادن اسب در حال مویه و زاری است.

اولین نسخه برای علاج چنین مالیخولیای جمعی این است که دست محکمی بر پس گردن این جامعه «سوگوار گذشته» فرود آید و آنها را از خواب ازلی بیدار کرده و به آنها بفهماند که برادر و خواهر من شما هیچ وقت صاحب اسبی نبوده اید که امروز در غم از دست دادن آن عزا گرفته اید و بگوید که این قبری که بر سر آن گریه می کنید هیچ مرده ای را به خود ندیده است.
telegram.me/kharmagaas