فرهاد قنبری:. وراجی چه نوع سخنی است؟

فرهاد قنبری:
مصطفی ملکیان در توضیح مبحث «زندگی عاریتی» هایدگر مبحثی را تحت عنوان «یاوه گویی» مطرح می کند، ملکیان در توضیح و تکمیل این گزاره می نویسد: « ما به وراجی و یاوه گویی مبتلا شده ایم. وراجی چه نوع سخنی است؟سخنی است که در آن، "خودِ سخن گفتن مهم است نه محتوای سخن". این که می گویند در شب نشینی ها وراجی می کنیم، یعنی چه؟ یعنی اصلاً مهم نیست چه می گوییم، مهم این است که داریم "چیزی"می گوییم. به تعبیری، خود حرف زدن – موضوعیت پیدا کرده، در حالی که باید طریقیت داشته باشد و از طریق سخن گفتن، چیزی انتقال یابد. در واقع، ما دایماً در زندگی خودمان جمله ها، گزاره ها و باورهایی را از دسته ای می گیریم و به دسته دیگری انتقال می دهیم (انتقال اطلاعات ناآزموده از دیگران به من و از من به دیگران) . در این صورت، یاوه گویی همه زندگی من و شما را تشکیل داده است. در حقیقت ما از پدران، مادران، مربیان، افکار عمومی، رادیو، تلویزیون، مطبوعات و رسانه های جمعی، چیزهایی را شنیده ایم. بعد هم همین طوری که شنیده ایم، به دیگری انتقال می دهیم، بدون این که قبل از این انتقال، بررسی کنیم و ببینیم آیا این مطالب درست اند یا نادرست. گویی ما فقط و فقط دستگاهی هستیم که از سویی گیرنده چیزهایی است که شما به من می دهید و از سوی دیگر، فرستنده همان چیزها به دیگری است و من تنها در این وضعیت گیرندگی و فرستندگی به سر می برم. ایشان ادامه می دهد: در واقع ما، هم در گرفتن و هم در فرستادن، لذت خاصی احساس می کنیم و همین لذت باعث شده که کل زندگی ما دچار این حالت شود»

یاوه گویی یا به اصطلاح وراجی با دروغ گویی متفاوت است.
فرد وراج مهمل گو است، در هر زمینه ای سخنی می گوید بدون اینکه اندک اندیشه و تفکری در مورد گفتارهایش داشته باشد.
یاوه گویی آفت زندگی انسان مدرن است، فرد وراج در زمینه سیاست، فرهنگ، هنر ، صنعت و تکنولوژی خود را صاحب فضل می داند. این افراد که اغلب با صفت هایی همچون «باحال» یا «مثبت اندیش» و «پر انرژی» مورد استقبال توده ها قرار می گیرند به صورت زامبی وار در حال رشد هستند تهدیدی جدی «حیات اصیل» بشری محسوب می شوند.
وراج ها هیچ آرمانی ندارند و هر نوع آرمانگرایی را به سخره می گیرند، وراج از چشم اندازها و امیدهای بشری گریزانند، وراج ها با چیزی به نام دغدغه های بشری بیگانه اند.
وراج ها سرنوشت انسانها را در ماه تولد و لیوان های قهوه می جویند، وراج ها درکی از فاجعه و انهدام ارزش های انسانی ندارند، وراج ها نقادی را با تمسخر و غر زدن یکی می پندارند و به روشنفکران منتقدان به چشم پشه های مزاحم می نگرند

آرنت خطر توده های فاقد قدرت اندیشه را از جانیان خطرناک ترسناکتر می داند: «جنايتكار خونسرد يا دروغگوي محاسبه‌گر خطر كمتري از كساني دارد كه از سر بي‌فكري يا جهل دست به جنايت مي‌زنند زيرا آن اولي دست‌كم هنوز مي‌فهمد كه تفاوتي ميان حقيقت و كذب، ميان خير و شر است حال آنكه اين دومي حتي همين موضوع را هم نمي‌فهمد. استدلال‌ها در دفاع از اين حكم كه بهتر است به ديگران دروغ بگويي تا سر خود را كلاه بگذاري بايد روشن كرده باشد كه دروغگوي خونسرد بر تمايز ميان حقيقت و كذب آگاه است. بنابراين حقيقتي كه او از ديگران پنهان مي‌كند هنوز به كلي از جهان بيرون رانده نشده است؛ اين حقيقت پناه آخر خود را در آن شخص يافته است»
@kharmagaas