را تضمین می‌کند و سر انجام برای مردانی که آب از دهان هایشان راه افتاده، روسپی می‌شود …چیزی که فیلم از نمایش آن عاجز است این است که

را تضمين مي كند و سر انجام براي مرداني كه آب از دهان هايشان راه افتاده،روسپي مي شود.

چيزي كه فيلم از نمايش آن عاجز است اين است كه مالنايي كه عليرغم همه شايعات و بدگويي ها نجيب است، چگونه به سادگي به اين تصميم دست مي يابد ولي اين جا هم همان جايي است كه ماجراي مالنا به حوزه سياسي منتقل مي شود كه شايد تنها دليل توجيه اين تحول در او باشد.

اين كه ملنا نه تنها خود را به مردان محلي كه او را مي خواهند مي فروشد بلكه خود را در اختيار افسران آلماني كه شهر آن ها را اشغال كرده اند قرار مي دهد. درست مثل دوچه(موسوليني) كه خود را به آلمان هيتلري مي فروشد.

اين جا بدن و داستان ملنا به صورت اجزاي سمبليك ملي در آمده است. سرنوشت ملنا پس از جنگ شگفت آور است و در دستان زنان كاستل كا تو است. جايي كه وقتي موسوليني از قدرت بركنار مي شود و ارتش آمريكا سيسيل را آزاد مي كند، در يك صحنه تلخ، اين زنان ملنا را به پيازا مي آورند، كتكش مي زنند، سرش را مي تراشند و تبعيدش مي كنند.



به علت تاثيرات پس از جنگ، تماميت ملت بايد دوباره تضمين شود و اين تاثير در محل كاستل كوتو با طرد بدن فروخته شده ي مالنا انجام مي شود.

اين كه بدن ملنا و زندگي گذشته اش و اين خفت و خواري بايد به نحوي فراموش شود و اجتماع از خاطره اش خلاصي يابد.

ادامه فيلم، نمايش اين است كه چگونه روستا ييان تلاش مي كنند كه تاريخ و نقش هاي خود را در آن دوباره بنويسند و اين كه چگونه دانش محلي به دانش رسمي و فراگير تبديل مي شود. و ما مي شنويم كه تاجر محلي درباره ي جايگاه ملنا سخن مي گويد و زمزمه مي كند كه شايد ملنا كمونيستي است كه به شوروي رفته است.

بر اساس منطق آن زمان ، نزديك شدن ايتاليا به فاشيسم تنها زماني فراموش مي شود كه افكار عمومي بر دشمن جديدي متمركز شوند و به رويكردي مانند اين كه كمونيست ها دشمنان آن ها هستند و هميشه بوده اند ، بپردازند. اين كه كمو نيست هميشه آنتي تزي براي هر چيزي در ايتالیا
@kharmagaas
تاجر محلي كه رهبر يك دسته ي محلي فاشيست در هنگام جنگ بوده به سرعت نقش قبلي خود را، وقتي كه از او مي پرسند كه آيا حزب جديد او در ضديت با حزب دوران جنگ او در روستا هست و يا نه ، انكار مي كند.

با تمام تلاش هاي همشهريان مختلف كه سعي در فراموش كردن و پا ك كردن نقش هاي خود در هنگام جنگ داشته اند، سرانجام، مالنا به كاستل كوتو باز مي گردد و به عنوان ياد آور هميشگي گذشته در مي آيد.ادامه اي از او و حضورش در حال.

حضور دوباره ي مالنا، خاطره از ياد رفته ي معصوميت از دست رفته را به جمعيت پس از جنگ كاستل كوتو ياد آوري مي كند . گذشته هرگز به سادگي نگذشته است. اين درسي است كه رناتو مي آموزد. و با اين كه در ابتدا مالنا به عنوان ابزاري براي بيداري احساسات جنسي و بلوغ جوانكي به نظر مي رسد اما به وجداني تاريخي تبديل مي شود.

آگاهي به دگرگوني و ميراث گذشته و اين كه چگونه آن ها بر آدم ها و تاريخ ها چه به شكل فردي و چه به صورت ملي ،اثر گذاشته اند.
@kharmagaas