‍ فرهاد قنبری:

‍ فرهاد قنبری:
در میان شاعران سده اخیر که به سبک نیمایی شعر سروده اند سهراب سپهری نگاه متفاوت و خاصی را وارد عرصه شعر فارسی نمود.
سهراب اغلب از سوی جریان های ادبی دهه های چهل و پنجاه شمسی که دارای گرایشات سیاسی (عمدتا چپ ) بودند مورد استقبال چندانی قرار نگرفت.
در آن سالها نگاه قالب این بود که شعر قرار است وظیفه شمشیر را بر عهده بگیرد و به مبارزه با دیو سیاه فقر و تبعیض و استبداد برود
با چنین رویکردی بود که سپهری شاعری پرت از اجتماع تلقی می شد و شاعرانی مانند اخوان، ابتهاج، کسرایی، نصرت رحمانی، فروغ فرخزاد و به ویژه شاملو که با زبان شعر به مبارزه با ظلم و فساد و خفقان حاکم در جامعه رفته بودند شاعرانی محبوب تر و نام آشناتر به شمار می رفتند.

این نگاه منفی به شعر سهراب که حاصل از برداشتی ایدئولوژیک از شعر و هنر بود باعث شد شعر سهراب سپهری هیچگاه نتواند به جایگاه واقعی و شایسته خود در میان شاعران معاصر ایران دست پیدا کند.

این تفاوت دیدگاه از نوع نگاه متقاوت سهراب به هستی نشات می گیرد، نگاهی که نمونه آن را می توان در میان هنرمندان و فیلسوفانی مانند تارکوفسکی و هایدگر نیز مشاهده کرد.

سهراب شاعری است که "چشم هایش را شسته" و همه نمودهای هستی را به گونه ای متفاوت می بیند.
عینکی که چشم های سهراب با آن به هستی می نگرد با عینکی که اکثریت مردم با آن هستی و جهان را نظاره می کنند، شباهت چندانی ندارد.
در نگاه سپهری، انسان اشرف مخلوقات نیست که همه جانداران و اشیاء حاضر در جهان برای رفاه و آسایش او آفریده شده باشد. سهراب در جهانی که اکثریت انسانهای ساکن در آن به کشتار بی رحمانه حیوانات به چشم تفریح( شکار) می نگرند، برای حق حیات مگس هم قلم به دست می گیرد" و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد" را می نویسد و با زبانی شاعرانه از زیبایی کرکس و کرم سخن می گوید. " و بدانیم اگر کرم نبود زندگی چیزی کم داشت"

تمام عناصر طبیعت در شعر سهراب آشنا زدایی شده و از دریچه معنایی دیگری خود را پدیدار می کنند. از "گل شبدر" تا " الاغی که یونجه را می فهمید" ....

هایدگر معتقد بود «زبان خانه هستی است» و شاعران پاسبانان هستی اند.
بی شک در میان شاعران قرن بیستم شعر فارسی هیچکس به اندازه سهراب سپهری اینچنین زیبا در خانه زبان از هستی پاسبانی نکرده است.
زبان سهراب، زبان نوازش هستی است، زبانی که در آن تمام عناصر طبیعت با کمترین دخالت انسان و تکنولوژی در هستی ناب و تکینه خود پدیدار می شوند.
درخت، گل، باغ ، دیوار و بسیاری دیگر از عناصر طبیعت در افق نگاه سهراب جلوگاه هایی هستند که جهان او را به صورت زیبایی نمودار می کنند.
جهانی که سهراب در آن زندگی می کند، جهان آرامی است که در آن " چینه ها کوتاه است" و ساکنان اندک آن همگی می دانند "خانه دوست کجاست"

نگاه سهراب، نگاه ناب و شاعرانه ای است که جامعه منفعت طلب، تکنولوژی زده و طبیعیت ستیز امروز ایران بیشتر از هر شاعری به آن نیاز دارد...
@kharmagaas